آرزوهای نزدیک..

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

از دست دادن روضه ی ارباب

یعنی خسران محض.

ضرر نه ها!

خسران!

تو ضرر اصل مالت میمونه

فقط سود نمیکنی

اما تو خسران

اصل مال هم از بین میره...

مثل اون یخ فروشی که یخاش آب میشه

ولی کسی ازش نمیخره...

 ................

 

*به حبیب ابن مظاهر (که درود خدا بر او باد)

 گفتن

دوس داری دوباره برگردی به این دنیا؟

گفت نه

مگر به خاطر یک چیز دوس دارم برگردم

پرسیدن چی؟

گفت برگردم و برم روضه ی ارباب شرکت کنم و گریه کنم..

ما که اینجاییم وقتی میبینیم

خدا چجوری برای گریه کننده های ارباب

بریز و به پاش میکنه

منه حبیب (که تو راه امامش ۲ بار جون داد)به مجلس

روضه ی ارباب طمع میکنم..

 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۱ ، ۱۹:۰۳
رها آرزوهای نزدیک
 

کبوتر با کبوتر

باز با باز...

کند هم جنس با هم جنس پرواز..

این یه قاعده ست

یه اصله..

دو تا چیز که ذاتشون باهم فرق داره

به هم جوش نمیخورن

زور زدن نمیخواد..

جوشکارا اینو میفهمن.

وقتی دو  نفر روحشون با هم سنخیت نداشته باشه

چه جوری با هم جوش بخورن؟

چه جوری...؟

حالا یکم فک کن ببین

روحت با اربابت سنخیت داره...؟

مثلا امام حسین(علیه السلام) کریم بودن

مهربون و رقیق القلب بودن

لازم به مثال زدن که نیست

هست؟

ساده ترین مثالش نحوه ی برخورد

امام با حر بن یزید ریاحیه..

تو چه جوریی؟

اگه زود عصبانی میشی

بیخودی طلبکار نباش از آقا..

برای رسیدن به عشقت

اول باید خودتو شبیهش کنی

وگرنه سنخیتی تو کار نیست

هیچ راه دیگه ای  هم نیست.

حالا این یه نمونش بود..

(نمونه های بعدیشو شما کمک بدید.)

..........

*هیچی مثل زود عصبانی شدن

روح آدمو به عقب پرتاب نمیکنه..

با هر بار عصبانیت

۲۰ سال از اونچه که در معنویات هستی

عقب می افتی!

حرف یکی از بزرگانه.

(چی داریم که ۲۰ سالم عقب بیفتیم..؟!!

فک کن!!)

*یه روز خودتو شبیه آقا بکن

به زورم که شده اشکال نداره

یه کم واسش زحمت بکش

بعد شب برو عزاداری

ببین چه فرقی داره

امتحانش که ضرر نداره

یه روزم بندگی خدا رو امتحان کنیم

ببینیم چه مزه اییه؟

ضرر که نداره

داره؟

فقط یه روز

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۱ ، ۰۰:۴۹
رها آرزوهای نزدیک
هرگز نمیتوانم درک کنم

هرگز نخواهم فهمید

تعرض به ناموس آل الله

یعنی چه..

هرگز..

اگر روزی درک کنم

آن روز

 روز مرگ من خواهد بود.

 ...........

*برای رسیدن به آرزوهایم دعا کنید.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۱ ، ۲۲:۳۳
رها آرزوهای نزدیک
حنجره ای که برای شما نخونه

از شما نگه..

 باید برای همیشه ساکت باشه.

این حنجره  به درد من نمیخوره..

 

یا ذبیح الله ادرکنی..

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۴:۳۰
رها آرزوهای نزدیک
امشب مجلس روضه ی مسلم بن عقیل

خلوت بود.

خلوتی رو که میدیدی شاید دیگه نیاز به روضه نبود.

غریبی رو با تمام وجودت احساس میکردی..

امشب یه لحظه

خودم رو جای مسلم بن عقیل گذاشتم.

مصیبت های من کجا و مصیبت ها ی ارباب کجا.....

....

*حرفا زیاده اما زبان گفتنم ناقص شده.

* یه روضه دارم که فقط واسه خودمه..

نه جایی شنیدم نه جایی خوندم

فقط تصور یه واقعه که هیچ چیزی دربارش گفته نشده.

شاید یه روزی بهش اشاره کنم

شاید..

و شاید هم هرگز.

*خواهش میکنم،خواهش میکنم،خواهش میکنم

برای فرج دعا کنید.برای فرج کاری کنید...

 

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۵
رها آرزوهای نزدیک
نزدیک محرمه

اما دلم هوای فاطمیه کرده..

فاطمیه..

فاطمیه..

اگه ..

اگه..

فاطمیه نبود

محرم کجا....؟

....

دیروز داشتم یه بخش از خطبه ی غدیر

که روی بردهای مترو زدن میخوندم

به کسی که همراهم بود

میگفتم

واقعا دیگه پیامبر خدا(ص) باید با چه زبونی

امیر المومنین رو معرفی میکردن

تا مردم بفهمن..

.....

عجب نامردایی بودن ..

خانم شبونه میرفت جلوی خونشون

دق الباب میکرد.

*مگه شما تو غدیر نبودید..؟

میگفتن ما دور بودیم نشنیدیم پیامبر (ص)چی گفتن...

.

.

پیامبر (ص) بالای منبر تو غدیر

به چهار طرف رو کردن

و به هر چهار طرف گفتن

الا تسمعون...؟

آیا صدای من رو میشنوید...؟

همه تایید کردن..

برای همه واضحه که خانم زهرا(سلام الله علیها)

از اون دوتا ناراضی و خشمگین بودن

و همه این حدیثو شنیدن  که  پیامبر(ص) فرمودن

هرکس فاطمه را بیازارد مرا آزده و هرکه مرا بیازارد

خداوند را آزرده است.

همین.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۹
رها آرزوهای نزدیک
آسمان شهر من امروز عزادار بود..

چتر نمیخواهم..

رهایم کنید..

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۳:۲۹
رها آرزوهای نزدیک
صدای بحث و دعواشون

حدود یک ساعت بود که تو کوچه پیچیده بود

بعضی ها بدو میرفن میرفتن تماشا..!

بعضی ها صدای غر غرشون بلند شد

که ای بابا...

دوباره شروع شد..

بعضی ها هیچ عکس العملی نشون نمیداد

و به کار خودشون ادامه میدادن..

عده هم بی تفاوت از کنارشون عبور میکردن..

اما این وسط چند نفر رفتن که جداشون کنن

رفتن که باهاشون صحبت کنن..

کسی که کاری از دستش برنمیومد

از دور وایستاده بود و فقط صلوات میفرستاد

که دعوا اوج نگیره..

.

.

تفاوت برخورد ها در مقابل یه موضوع مشترک..

همین یه مسئله ی ساده هم امتحانه.

همین.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۵
رها آرزوهای نزدیک
ندیدم

ندیدم

ندیدم

کسی رو که هیچ دغدغه ی ذهنی

و هیچ مشکلی نداشته باشه.

و دیدم

نحوه های مختلف برخورد با مشکلات رو..

و فهمیدم که

ارزش انسانها به نحوه ی برخورد اونها با مشکلاته..

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
رها آرزوهای نزدیک
دیشب تلویزیون داشت فلسطینو نشون میداد

داشتن خونه هاشونو خراب میکردن..

با بی رحمی تمام.

مادره گریه میکرد..

بچش گریه میکرد..

داشتن از درون میسوختن..

آواره شدن..

کجا برن..؟

به کی پناه ببرن..

تقلا میکردن..

داد میزدن..

فایده نداشت..

همه چیز داشت نابود میشد............

آه..

آآآه...

آهههه...

وقتی خیمه ها رو آتیش زدن

بعضی از بچه ها

به خاطر شدت دود راه فرارو گم کردن..

میرفتن سمت آتیش..

بعضی هاشون گم شدن..

به کی باید پناه میبردن...؟

تا حالا ترس شدید افتاده به جونت...؟

آآه......

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۱۳:۰۸
رها آرزوهای نزدیک
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش..

کی روی ..؟

ره ز که پرسی..؟

چه کنی...؟

چون باشی....

.

.

فقط چند روز دیگه تا محرم مونده..

خودتو برسون به امامت ..

این اسباب بازیارو رها کن...رها..

اصل یه جای دیگه س..

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۱۲:۵۴
رها آرزوهای نزدیک
یه سوال بپرسم...؟؟

شما حب و بغضتون با امامتون هماهنگه...؟

تا حالا بهش فک کردین؟

اونی که ازش بدت میاد

امامتم بدش میاد؟

یا دوسش داره....؟

اونی که دوسش داری چی؟

امامت دوسش داره؟

یا تو دلت همه چی درهم و برهمه...؟؟

حواست هست شیعه من دلم میخواد نداره؟

حواست هست شیعه فقط امامم چی میخواد داره؟

با یه محاسبه ی ساده به نتیجه میرسیا

امیدوارم راهو واسه شیطون باز نکنی

تا دوباره از قاعده ی سوف سوف استفاده کنه

و این محاسبه رو به بعدا بسپره..

.

.

.

یا علی(که درود بی پایان خدا بر شما...)

نکنه نا خواسته رفیقتونو ناراحت کنم..

نکنه ناخواسته رفیقتونو آزار بدم..

نکنه ناخواسته با دشمنتون رفیق بشم..

نکنه...

نکنه...

..

یا حفیظ و یا علیم..

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۱ ، ۱۶:۱۵
رها آرزوهای نزدیک
خداوندا...

خداوندا.......

خداوندا.........

تمام دلخوشیم اینه که داری منو میبینی...

دست و پا زدنامو داری میبینی..

میبینی چقد ضعیفم...؟

هی میشکنم..

هی پا میشم..

دست به زانو..

بدون رمق..

به آسمونت نگا میکنم..

پناهم بده..

پناهم بده.....

جز تو کسی برام نمونده..

الحمدلله رب العالمین..

ینی رب منم هستی..

همین بهم امید میده..

خدایا شکرت

به خاطر همه چی...

منو ببخش به خاطر همه ی اشتباهاتم..

ببخش..

یا غفور..

.

.

کاش تو حریم امنتون بودم آقا جون..

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۴
رها آرزوهای نزدیک
اللهم صل علی فاطمه و ابیها

و بعلها وبنیها

و سرالمستودع فیها

بعدد ما احاط به علمک...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۱ ، ۲۲:۴۶
رها آرزوهای نزدیک
(گرچه این مطلب رو قبلا هم گذاشته بودم

اما ...)

* روی شیشه نوشته "قیمتها شکسته شد "

ما پشت ویترین صف می کشیم تا شاید کلاهی یا پیراهنی را

ارزانتر از آنچه می ارزد بفروشند

صف میکشیم نوبت میگذاریم

هول میزنیم

از هر کدام دوتا میخریم

برای روز مبادایی که اصلا نمی آیند

* مردی گنجی نهان را حراج کرده است

گنجی را بی بها میفروشد

گفته لازم نیست چیزی بدهید اگر هم گفته بود لازم است

ما چیزی در خور این معامله نداشتیم

گفته فقط ظرف بیاورید.ظرف!

حجمی که در آن بشود چیزی ریخت

گنجایش گنج ...

هیچ کس نمی آید! هیچ کس صف نمی بندد .

مرد فریاد میزند :

بی بها پیمانه میکنم اگر ظرفی باشد

وظرف نیست وگنجایش گنچ در هیچ کس نیست.

ما از کنار این حراج بزرگ خیلی ساده میگذریم

ومیدویم سمت جایی که جورابی به نصف قیمت معمولش میفروشند

ظرف های ما ، این دل های انگشتانه ای است

چی در آن جا میشود که او بخواهد بی بها به ما ببخشد؟

ما به اندازه ی یک پیاله گندم عشق هم جا نداریم

کف دست دانایی اگر در ما بریزند پر میشویم

سرریز میکنیم و غرور از چشم ها و زبان هامان بیرون می تراود

با ما چه کند این مرد، که گنجی را حراج کرده است؟

* گم شده ایم سر گردان در کوچه های زمین

نشانی در دست مبهوت به تمام درهای بسته نگاه میکنیم

هیچ کدامشان شبیه دری نیستند که ما گم کرده ایم

شبیه جایی نیستند که روزی در آن افتادیم

و حالا دلمان میخواهد به آن برگردیم

مرد ایستاده کناردیوار کوچه

ما گیج وسر گردان از کنارش رد میشویم

دستمان را میگیرد

یک لحظه چشم در چشم میشویم میگوید :کجا ؟

میگوییم :رهامان کن ! پی جایی میگردیم

میگوید :من بلد راهم، پی ام بیایید، میرسانمتان

میگوییم نه ، خودمان میگردیم، خودمان می یابیم

میگوید این کوچه ،زمین است .نشانی شما اصلا مال این طرفها نیست

مکث میکند.

زیر لب میگوید: من به راه های آسمان ، داناترم تا راه های زمین..

ما میگوییم: نه، گمشده ما همین جا لابلای آدم های زمین است

از کنارش میرویم وباز گم میشویم، بیشتر از قبل..

* میگوید پیش از رفتن سوالی بپر سید

ما میخندیم (سوال؟)کی حوصله دارد چیزی بپرسد!

ما همه چیز را میدانیم !

ما انقدر با این خاک بپست هم عیار شده ایم

که همه فراز وفرودش را میشناسیم .....

همه تپه ها و دره ها را

مرد میپرسد : مگر همه جهان همین خاک است؟

میگوییم : برای ما ، بله

و تا بخواهد چیزی بگوید میخندیم

یکی مان به مسخره میگوید :تو اگر دانایی موهای سرمن را بشمار و

چشمهای مرد به اشک می نشیند..

*مرد، خبر بزرگ است.

نبا عظیم ..

وما عادت داریم خبرهای بزرگ را تکذیب کنیم

ودل ببندیم به خبرهای کوچک

به این که امروز چی ارزان شده ؟

یا در کدام اداره میز میدهند یا ...

ما خبر بزرگ را تکذیب میکنیم

علی را ..

نبا عظیم را باور نمی کنیم..

وعلی مجبور میشود نفرینمان کند

چه نفرینی..

"خدایا مرا از اینها بگیر "

از این بالاتر نمیشد چیزی گفت

مردمی که بودن اورا نمیفهمند باید به نبودنش گرفتار شوند

میگوید: خدایا من از اینها خسته ام

اینها از من..

مرا از اینها بگیر..

وما تاابد در تاریکی بعد از این نفرین دست وپا میزنیم...

.

.

.

........

نوشته های فاطمه شهیدی راحتم میکند ..

دلم را آرام میکند..

زبان بسته ام را بسته تر میکند..

و من ترجیح میدهم که سکوت کنم .

*الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین

بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام

و الائمه المعصومین.

.

.

یا علی(ع)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۴:۳۳
رها آرزوهای نزدیک