آرزوهای نزدیک..

عبد الله 2

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم..

 

 

خوب یه سوال که قبلا هم پرسیدم وقبلا هم شما جواب دادید ولی الان میخوام دوباره بپرسم!

این همه تو روز کار تکراری انجام میدیم! اینم یکیش! اشکال نداره

 

و اما سوال:

 

اگه تمام نسبت ها و نقش هایی که تو زندگیمون داریم ازمون گرفته بشه

چی ازمون میمونه؟

اگه همسر نباشیم،فرزند نباشیم،مادر نباشیم ،پدر نباشید،کارمند یا محصل نباشیم

چی ازمون میمونه؟

واقعا ما کی هستیم؟

 

فکر کردن لازم داره..... این نوع فکر کردن افضل العبادته... یک ساعتش برابر با هفتاد سال عبادته..

قدر خودتو تو این لحظه ها بدون.... خدا به فرشته هاش میگه نگاش کنید...داره راهو پیدا میکنه... دوسش دارم...

 

با جواب دادن به این سوال دلیل سرگردونی هامونو تو وقتای تنهایی میفهمیم....

همون وقتی که همه تنهامون میذارن

همه ی دوستامون......پدر و مادر و همسر و فرزند.......همه ی دل مشغولی ها....

همون وقتی که یه حاجت دلمون بر آورده نمیشه........

وقتی اینا ازمون جدا بشن سرگردون میشیم.. ...غصه دار میشیم.....تنها میشیم.....گریه میکنیم..

به سر عالم و آدم غر میزنیم و حرفای ناجور میزنیم...وای...وای...وای...

 

اول از همه هم سر خدا غر میزنیم! خدایا ! این بود جواب این همه عبادت من!!! این همه نمازای من؟! این همه دوری از گناهای من!!

حالا چی کار کنم....بدبخت شدم... تنها شدم.....اصن افسردگی میگیرم الان!!

 

دلیلش اینه که تمام هویتمون همین دل مشغولی ها شده...

هیچ رابطه ی خاص و اختصاصی با خدا نداریم........که وقتی اینا ازمون جداشدن ، اون رابطه ی خاص برامون بمونه...

میدونی چیه؟

ما جاده اصلی و فرعی رو با هم قاطی کردیم.....راهو گم کردیم............

انقد سرگرم فرعیات شدیم که یادمون رفت اصل کجاست؟ اصلا اصلی وجود داره!

 

فکر کردیم آفریده شدیم  که درس بخونیم!بعدشم عشق و ازدواج و کار و بچه و خلاص! مراسم کفن و دفن..!

 

خوب اومدیمو یکی شرایطش جور نشد تو کل زندگیش ازدواج بکنه، یا بچه دار نمیشد، کار خوب پیدا نمیکرد..یا اصلا خدایی نکرده خانواده و دوستاشو از دست داد!

با این حساب این طرف باید زندگیش مختل بشه دیگه؟درسته؟... آخه هدفش همینا بود......

پس اصل اینا نیست.

 

این کارا حتی اگه قربه الی الله هم باشه (که البته باید باشه) ولی بازم هدف آفرینش نبوده!

 

 

*** ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون........

 

 جاده ی اصلی زندگی عبودیته ..

 

اول باید خودمونو پیدا کنیم  و بریم تو جاده ی اصلی بندگی خدا

بعد این فرعیات  و این نقش ها رو هم براساس همون نقش اصلی (یعنی عبد بودن) بپذیریم و مدیریت کنیم.

 

عبودیت و بندگی نباید تو حاشیه زندگیمون باشه....باید تو متن زندگی باشه....باید اصل زندگی باشه...

 

یعنی عبدی که ازدواج میکند...........عبدی که بچه دار میشود....عبدی که کار میکند....عبدی که عبادت میکند...

 

اینجوری وقتی نقش های فرعی رو ازمون بگیرن ، غصه مون نمیگیره که ....چون نقش اصلی برامون مونده..

 

وقتی تنها میشیم ،ناراحت نمیشیم! تازه خوشحالم میشیم!

 

همه چیزمون باید خدا محور باشه.......غم..شادی...خنده.....زیارت رفتن یا نرفتن.....مهمونی دادن یا ندادن......

نوع لباس پوشیدن...

همه چی ...

همه چی...

 

یه نکته ی مهم هم بگیم که عبد شدن با عبادت فرق میکنه ها

ما نیومدیم تو این دنیا که نماز بخونیم...حج بریم......روزه بگیریم....!

خیلی عجیبه! نه؟...........پس ینی انجام ندیمم اشکال نداره؟ ...

نه رفیق...

 

ما چون عبدیم این کارارو حتما انجام میدیم! و باید هم به نحو احسن انجام بدیم..

 

پس باید به این مسئله برسیم که هویت اصلی ما  عبدالله بودنه و لا غیر.......

 

خوب آدمی که تمام هویتش عبد بودنه

و میدونه هم که عبد یعنی چی؟

دیگه گردن کلفتی میکنه؟

دیگه منم منم میکنه؟

دیگه غر میزنه؟

دیگه چرا و اما و اگر و آخه میاره...

 

 

آخه عبد هیچی نداره در برابر خدا

هیچی نیست در برابر خدا...

هیچی...

هیچی.........

هیچی..

.

.

.......................................................

 

* خدایا..............من که خودم میدونم ضعیفم...میدونم زود کم میارم...میدونم گنه کارم..میدونم طاقت یه کوچولو امتحانتم ندارم....میدونم ...میدونم...به خودت قسم میدونم...

اما مهمونتم.....مهمونی که قدر هیچی رو نمیدونه............بهت پناه آوردم.....تشنه م..گرسنه ام... خسته ی راهم...

تو صبوری...تورحیمی... تو غفوری....

 

طول میکشه..اما قول میدم سعیمو بکنم...قول میدم انقد ناشکر نباشم...قول میدم..

تو صبوریمو بکن خدا......من که غیر تو کسی رو ندارم...خودم نمیفهمم....اما بعضی وقتا یادم میاد غیر تو کسی رو ندارم...

 

اگه تو نخوای من قدم از قدم نمیتونم بردارم...من کجا و عبد الله شدن کجا...

من به امید رحمت تو زنده ام و به زندگی امید دارم...

بیا و من نخاله رو قبول کن.....

 

 



 

الحمدلله علی کل حال...

 

 

نظرات  (۲۲)

۲۴ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۴۲ انجمن جلال آل احمد

 

سلام.

ما  سیاسی و غیر سیاسی و  متنوّع، زیاد مینویسیم.

اگر دوست داشتید، یه نگاهی به برچسب‌ها و پیوندهای روزانه‌ی وبلاگ بکنید...

[گل]

سلام رفیقم

اومدم دیدم پست جدید نذاشتی

نشستم نظرا رو خوندم...به به و چه چه ها رو...خیلی خوب بود و تلنگر بود و استفاده می کنما رو...

فکر می کنی چند درصدشون واقعا عمل می کنن...

خدایی! چن نفر...

.

.

.

فقط می خونن و ته دلشون می گن آره خب! می شه این جوری هم زندگی کرد....اما وقتی از پا سیستم بلند می شن....

.

.

.

عبد النفس ها و عبد الابلیس ها خواهر من زمین و گرفته...

تا ما عبدالله شیم قیامت به پا شده...

بنویس رهای خوبم...به امید یک نفر که واقعا عبدالله شه بنویس....

اما رو زمین خدایی کردن و بیشتر دوس دارن مردم....

کو بنده؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

کو عبد؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

.

.

.

مخاطب اول این کامنت هم والله والله والله خودمم...

به تریش قبای هر کی هم برخورد یقین کنه حقیقته وگرنه براش تلخ نمیومد!

 

 

 

پاسخ:

سلام رفیق...

 

میدونم....میدونم فرزانه.....میدونم........

 

خودم عبد النفسم...خودم عبد الشیطانم......

 

نمیدونی چقد اذیت میشم وقتی میخوام بنویسم....

 

بذار به روی خودمون نیاریم فرزانه.............

 

شاید یه رهگذر تشنه ی حقیقتی خوند و رستگار شد..

شاید..

 

 

سلام
واقعا کیف کردم
احسنت به این قلم...چقد زیبا بیان کردی
درد منم این روزا همینه... وقتی با خودت میگی این دنیا که هدف نیست هدف یه چیز دیگست
چرا باید غصه این دنیا رو بخوری!؟
ولی خوب دلی که وابسته شده به دنیا
دلی که گناه کرده
دیگه هدف اصلی واسش کمرنگ شده
خدا خودش دستمونو بگیر تا دوباره بیایم تو جاده اصلی
ممنونم از حضورتون و ابراز همدردی
خدا رفتگان شما رو هم مورد رحمت و آمرزش قرار بده
التماس دعای مخصوص
پاسخ:

 سلام

 

دعا کنید که با این حرفها زندگی کنیم..

 

ز عمل کار برآید....به سخندانی نیست....

 

حکمت ها و پندها زیاد... و پند پذیران کم....

 

 

۲۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۴۳ سید سعید باباییان
***سلام همسنگری...
از بنده ی کمترین قبول کن...
با سه تا پست بروز شده...
این بار هم با احترام منتظرم...***

+ یازهرا(سلام الله علیها) 
پاسخ:

 سلام

ما کی باشیم قبول کنیم!!؟

 

خدا قبول کنه ازتون...

سلام نماز روزتون قبول.......

خوشخال میشم به وبم سر بزنید و اسمتونا تو نظرات ببینم

پاسخ:

سلام

 

به امید خوشحال شدن شما اومدیم نظر گذاشیم! :)

خواستیم یه عکس از وبلاگتون سیو کنیم  سریع پیام اومد "بی اجازه می خواستی چی کار کنی؟!!"

ترسیدم بابا!

تو دلم گفتم هیچی به جون مادرم !! خواستم یه عکسی رو سیو کنم که شومام از جای دیگه سیو کرده بودی! :)

من که غیر تو کسی رو ندارم
تویی همه دار و ندارم..........................
الهی و ربی...من لی غیرک....
پاسخ:
اگه همین یه جمله رو بفهمیم....
۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۸ یاسین کوچک
سلام....
بلاگم جدیده(شگفتیهای خدا).....خوشحال میشم بیای....
بروزم با موضوع........زایمان عقرب دیدی!!!!
پاسخ:

سلام

نه ندیده بود!

خیلی جالب بود!

سبحان الله....

۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۵ آفـتابـــــــ گـردان

بسم الله الرّحمن الرّحیم


سلام : )

قبول باشه طاعاتتون


خواندمت...خیلی پیش تر

از جان گل افشاندمت


تلنگر که نه، زلزله ی به جایی بود : )

پاسخ:

 سلام :)

 

برای شما هم قبول باشه

 

این بحث برای خود من هم سر کلاس ، زلزله بود.......!

 

واقعا کلیدی و زیبا بود
دقیقا زدید وسط سیبل
به خود هدف !
دغدغه ی این روزهای من !
سرگردانی های بی جهت
قطب نمایی که بهش اهنربا نزدیک کردن یعنی من !
این سر برای دردسرت درد می کند
سرتاسرم سراست به من دردسر بده ...

من قدرت تحملم از حد فراترست
از ان شراب ناب به من بیشتر بده


پاسخ:
الحمدلله
۲۳ تیر ۹۲ ، ۲۳:۴۸ علی صداقت
سلام
آقا جدی برات دعا میکنم، از اون نوشته های نابی بود که خیلی بدردم خورد، خدا خیرت بده، انشالا عبد واقعی شی، موفق باشی، خیر از جوونیت ببینی، طاعات و عبادات مقبول، یاعلی
پاسخ:

 سلام

الحمدلله رب العالمین..

خدایا چگونه خود را تا به حال عبد تو نامیدم

 در حالی که بنده نفسم بوده ام ....

پاسخ:
آخ گفتی...
رهـــــــــــــــــــــــــــااااااااااااااااا
پاسخ:

جانم....؟

جان دلم.....؟

 

وای آدم چقد ذوق میکنه یه سادات صداش میکنه :)

خدایا این عشق به سادات رو از ما نگیر :))

۲۳ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۳ سمیه ناصری
الهی و ربی من لی غیرک............عالی بود
عالی
پاسخ:

  الحمدلله..

سلام
اگر تو نخوای من قدم از قدم نمیتونم بردارم...
الهی و ربی من لی غیرک
پاسخ:

 سلام

..

حتی نفس هم نمیتونم بکشم چه برسه به قدم......

بیا و منه نخاله رو قبول کن...
یا غفور..یاغفور...
پاسخ:
یا کریم الصفح..
۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۲:۳۰ سید سعید باباییان
***سلام همسنگری...
از بنده ی کمترین قبول کن...
با سه تا پست بروز شده...
این بار هم با احترام منتظرم...***

+ یازهرا(سلام الله علیها) 
پاسخ:
سلام
ممنون از حرفاتون.
سخته خیلی چون از همون اول برای بنده بودن بزرگ نشدیم بارمون نیاووردن. بنده بودن این مدلی که شما گفتین شاید جز دست نیافتنی های من باشه..

پاسخ:

اگه سخت نباشه که ارزش نداره!

چون سخته باید باید رهاش کنیم؟بیخیالش بشیم؟

آخه آدم تو جاده ی اصلی نباشه که ...

سخته اما امکان پذیره..

یه بچه ی کوچولو هم راه رفتن براش سخته

انقد زمین میخوره تا یاد میگیره

ولی بیخیال نمیشه

ما اندازه ی اون بچه هم هنوز تلاش نکردیم که میگیم نمیشه....

نگید نمیشه..

خواهش میکنم.....

شیطون منتظره..

من گفتم نمیشه و سخته...................بیچاره شدم...

بیچاره..

 

 

۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۱ عبد عاصی امیدوار
اول از همه خیلی عکست زیباست
بعدش هم ممنون بابت نوشته هات
استفاده میکنم به شخصه
میدونی 
زمان دانشجویی میرفتم کلاس یه بزرگی
بماند کی
بخاطر خیلی چیزا نمیتونستم برم 
همیشه میگفتم چرا نمیشه و ....
هر چی سنم بیشتر میشه میفهمم که اگه روزی آدم باشه
چه حظوری چه مجازی بهت غذای روحی میرسه
البته طالب بودن هم مهمه
خلاصه امروز بیشتر لبخند رضایت زدم
من اینجا ...
که نمی شناسمت خیلی...
در دنیای مجازی ...
که وسیله ارتباطیمون وبلاگامون هست...
دارم غذای روحی میخورم...
به همین زیبایی ...
به همین راحتی...
پاسخ:

این حرفا مال من نیست.

 

قطعا روزیتون بوده

..

الحمدلله علی کل حال..

 

...
پاسخ:
بله..

خداییش این یکی خوب بود!

برای آدم کردن من اما....

دعام میکنی دیگه؟............

پاسخ:

خوب خدارو شکر مورد رضایت واقع شد بالاخره! :)

 

حتما دعا میکنم..........حتما

شومام دعا کن

۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۱ طاها رحمانی
سلام. 
حاجی هم این شب ها داره راجب همین بحث صحبت میکنه.
کاش میشد این نوشته ها تلنگر عمومی بشن خیلیامون فراموش کردیم...
حسین جان
گر روضه ات نبود ک ما دین نداشتیم..
خدا رو شکر ابی عبدالله هست

دعا!
پاسخ:

سلام

تو مراسم مسجد ارک برای همه ی بچه های وبلاگی دعا کنید.

۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۲ رها آرزوهای نزدیک

سربزنید:

 

http://hay135.blogfa.com

سفره عقد نور

کاری از گروه هنری حی

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی