آرزوهای نزدیک..

۱۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است


کاش دلی داشتم که دلتنگت میشد..

آنقدر دلتنگ که تاب نمی آوردم و راهی کوچه و خیابان میشدم..

آنقدر میرفتم و میرفتم و میرفتم ...

تا به یک حرم میرسیدم..

چشمانم سیراب گنبد میشد..

دستانم دخیل ضریح..

صدا میزدم سیدی..

سیدی....

سیدی.......

و اشک میریختم..

اما دلم هنوز آرام نمیگرفت..

کاش فقط تو را میخواستم

فقط تورا..

بازهم راه می افتادم

آنقدر که از توان می افتادم

پاهایم تاول میزد

دلم تاب نداشت

قلبم میلرزید

زمین را چنگ میزدم

و رو به آسمان شکوه میکردم..

لای الامور اشکوا الیه..

فریاد میزدم..

سیدی.......

سیدی...

سیدی..

عاقلی از کنارم عبور میکرد

و با لبخند تلخی نگاهم میکرد

دلش به حالم میسوخت..

چند لحظه ای کنارم می ایستاد

و چیزی زیر لب زمزمه میکرد

و من..

کمی آرام میشدم  تا صدایش را بشنوم..

او میگفت تو خوب باش

او خودش به سراغت خواهد آمد..

او خودش به سراغت خواهد آمد..

خودش به سراغت خواهد آمد..

و من را آتش میزد..

ذوب میکرد..

 به او میگفتم که من دیدارش را نمیخواهم..

من ِ بیچاره کجا و ..

اصلا لفظش هم به زبانم نمی آمد..

من..

من....

من فقط  عشقش را میخواهم..

فقط عشقش..

عشقی که هم دیوانه ام کند و هم عاقل

هم مستم کند 

 هم هوشیار..

من گدای یک جرعه محبت نابم..

میخواهم بی تاب لبخند رضایتش باشم..

میخواهم بی تاب نگاه پدرانه اش باشم..

او از کنارم میرفت

و من چشم از آسمان بر نمیداشتم

و یک نفس صدایت میزدم..

سیدی...

سیدی..

سیدی..

 

کاش..

کاش دلی داشتم که دلتنگت میشد..

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۰۲
رها آرزوهای نزدیک


قبلن ها

اون موقعی که من جوون تر بودم!

یادمه اونایی که دردِ دین داشتند

غصه میخوردن واسه  بی حجاب هایی مثل من!

گذشت و گذشت ...

تا خدا زد پس کله ی ما

و دل اونهایی که درد دین داشتند رو نشکوندم

و ظاهرم

دقت کنید ! فعلا فقط تاحدودی ظاهرم رو درست کردم(چون هنوزم به نظرم کامل نیست.)

حالا همونا شدن درد من!

نمیدونم غصه ی بی حجابارو بخورم..

یا غصه ی خانومای باحجاب رو!

یکی نیست بگه

خانم محترم!

دوست عزیزم!

وقتی با چادر! تیپ میزنید

چه فرقی با اون بی حجابه دارید آخه؟

بدون تارف

هردو زیبا میشید

و هردو دلربایی میکنید.

مگه خدای حکیم تو قرآن نمیگه

و لا یبدین زینتهن..؟

زینت های خود را آشکار نکنید

حالا این زینت چیه؟

یعنی خودتون رو واسه نامحرم خوشگل و ترگل ورگل نکنید.

نگو میخوام تر تمیز باشم خوب!

ما خانوما خودمون خوب میدونیم تمیزی به تیپ زدن نیست.

پس بهتره خودمونو به کوچه ی عُمَر چپ! نزنیم.

 

همونی که به اون خانوم بیحجاب داره الگو میده

واسه خانومای با حجاب هم برنامه داره!

و تو چه میدانی که این برنامه چیست...

 

از دید من

حجابی که باعث میشه از دید نامحرم

محفوظ بمونی واسه اینه که

قلبت سالم بمونه

و بتونی رشدکنی..

.

.

.

...............................

 

*پناه میبرم به خدا از حجابی که منو جهنمی کنه...

 

* بهم مژده بدید که حداقل شما جزو اینایی که گفتم نیستید یا نمیخواید باشید.

شاد کردن دل عزدار ثوابی بس عظیم داره..

 

* رجوع شود  پی نوشت  دوم پست قبل.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۰۴
رها آرزوهای نزدیک

بسم الله الرحمن الرحیم..

 

و اما..

فاطمیه ی امسال هم گذشت..

این چند وقته چند بار مجلس عزاداری رفتی؟

چند تا سخنرانی گوش دادی؟

چقدر از فاطمه .سلام الله علیها. شنیدی؟

یا اصلا اگه مجلس روضه نرفتی

چقدر فکر کردی به این مصیبت اعظم..؟

انشاالله هرچی بوده

هرچقدر هم کم

خدا به لطف و کرم خودش قبول کنه..

اما..

اما ....

چی یاد گرفتی؟

اگه بگی هیچی

واویلاس..

شوخی که نیست..

مگه ماچقد عمر داریم؟

تو این عمر کم چقدر وقت یاد گرفتن داریم؟

طرفو میبینی

بهش میگی خوب چی کارا میکنی؟

میگه هیچی

میرم کلاس عروسک سازی با پولیش خرس درست میکنم!

میگم خوب؟

میگه هیچی دیگه

همین!

حالا بماند که سالهایی از عمر ما هم صرف همین خرس و گربه درست کردن شد!

بقیه شم خواب بودم!

بماند..

بعد کلی صحبت میپرسی مرجع تقلیدت کیه؟

میگه مگه من میمونم؟!!

خودم قرآن میخونم میفهمم!

یا للعجب..

میگم چرا میری کلاس عروسک سازی؟

چرا خودت نمیری تو خونه بشینی بدون اینکه چیزی یاد گرفته باشی

بشینی عروسک درست کنی؟

میگه خوب بلد نیستم که!

میگم بلا نسبت مگه میمونی

میری سر کلاس میشنی مربی هرکاری میکنه

تو هم انجام میدی؟

تو یه خرس عروسکی نمیتونی درست کنی

عروسکی که اگه بری سرکلاس نهایتا 2 روزه یادش میگیری!

حالا میخوای بری حکمی که مجتهد تمام عمرشو گذاشته تونسته دربیاره

خودت دریافت کنی؟

عجب...

چی بگه آدم آخه؟

 

 انصافا ینی عمر ما انقد طولانیه که وقت داشته باشیم توش همه کار انجام بدیم؟!

این همه کار واجب رو رها کردیم چسبیدیم به کارای مستحب!

مستحب منظورم کارای عبادی نیستا!

هرچند اونارم شامل میشه

منظورم همین کارای بیخود و بیجهت و غیر ضروریه

مث این میمونه که مثلا 2 روز بری مشهد

بعد یه روز  از وقتتو کامل بذاری واسه اینکه

یه هتل خوب پیدا کنی

بعد یه روز دیگه ش رو هم صرف خرید کنی!

همین!

بعدشم برگردی!

انصافا بهمون نمیخندن؟

کاش فقط میخندیدن..!

..

حالا اینا مثالای ساده بود

خودت تو زندگیت نگاه کن ببین

چقد کار غیر ضروری داری انجام میدی؟

حالا حساب کن چقد از عمرتو صرف کردی ضروریات دین رو یاد گرفتی؟

همونایی که اون دنیا ازش سوال میشه

همونایی که اگه بلد نباشی کل زندگیت رو حبابه!

آخه آدم میسوزه وقتی میره مسجد میبینه

طرف میاد نماز جماعت

اما هنوز نمیدونه مثلا میخواد بره سجده

کدوم یکی از اعضا باید رو زمین باشه؟

هرچی اومد رو زمین خوش اومد

هرچی نیومد که نیومد دیگه!

نمیدونه ذکر گفتن تو حرکت باعث بطلان نمازه!

سمع الله لمن حمده رو از موقع بلند شدن از روکوع میگه تااا بره تو سجده!

اینا دیگه ظواهره نمازه

و یاد گرفتنش جزء واجباته!

اون یکی که تحصیل کرده ست! با کلی کلاس و پز

میگه من روزه بودم(روزه ی واجب)

آب دهنمو قورت دادم

فکر کردم روزم باطل شد دیگه

رفتم غذا خوردم!!

 

حالا اینا رو میخونی نگی خوب اینا رو که من بلدم

پس بیخیال!

نه

اینا مثالای ساده ش بود

اگه بخوام مثال از همه چیز و همه نوع بزنم که باید چند ساعت پای کامپیوتر بشینی!که نمیشینی!

خلاصه ی کلام اینکه ..

آقا جون

چند چندیم؟!

 

به خدا آدم خجالت میکشه

میره مجلس عزای حضرت زهرا.سلام الله علیها.

میشنوه ام ابیها واسه امامشون چه کار ها انجام دادن...

بعد با خودش مقایسه میکنه

که خوب حالا، من که واسه خانم زهرا .س.گریه میکنم

و به لطف خدا دوسشون دارم

 من واسه امامم چی کار کردم..؟

 

فکر کردم خدا و امام کارشون لنگ من مونده

که کی آدم میشم

برم کارشون رو انجام بدم!؟

اوووه

خدا انقد بنده ی خوب داره

که نیازی به من نیست

اراده کنه زمین رو پر  از بنده ی خوب میکنه

اونوقت بدبختیش واسه من میمونه

که جا موندم..

باید التماس خدا رو بکنم که اجازه بده

 به اندازه ی یه سر سوزن گرد و غبار

 از زیر پای سرباز امام زمان جمع کنم..

آدمی که کل وقتشو یا بیشتروقتشو صرف چیزای بیخود کرده

آدمی که هنوز هیچی از دین نمیدونه و نمیخواد هم بدونه چه جوری میتونه

 به امامش خدمت کنه؟

.

.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..

 

.

.

.

...............

* عوض شدن لحن کلام ما رو  به بزرگی خودتون ببخشید.

یه بار اون شکلی، نوشتنم میاد

یه بارم این شکلی

دست خودم نیست!

...

* جان هرکسی دوس دارید

با خودتون نگید این دختره فکر کرده خودش خیلی بارشه که این حرفا رو به ما میزنه

اساتید چند ساله این حرفا رو به ما گفتن

ما هم به شما میگیم

بلکه  باعث بشه خودمونم خجالت بکشیم!یه حرکتی نشون بدیم!

باشد که رستگار شویم..

...

* والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۱۵
رها آرزوهای نزدیک

چند روز پیش

لابلای یک بحث فقهی

و بررسی نظرات اهل تسنن و شیعه

و بررسی بدعت هایی که خلیفه ی دوم وارد فقه کرد

استاد برای جا افتادن علت قبول نظراتِ خلیفه ی دوم توسط مردم

میگفتند:

در تاریخ داریم که ایشان در بازار که راه میرفت

وقتی داد میزد

زنان

از ترس

سقط

جنین

 میکردند..

و در جای دیگر داریم که

 اسم افراد را میپرسید

اگر از آن اسم خوشش نمی آمد

اسم دیگری برایش انتخاب میکرد

و طرف مقابل حق نداشت  یا اینکه جرأت  نداشت

حرفی بزند!

درظاهر استاد فقط میخواست فضای حاکم در آن زمان را برای ما ترسیم کند

نمیدانست که دارد روضه میخواند..

شاید هم میدانست و میخواست پیش مطالعه ای شفاهی برای روضه ی شب تقریر کند..

هرچه بود

م

ی

س

و

ز

ا

ن

د..

.

.

.

سرانجام اوّلی حکومت را به راهی در آورد ،

و به دست کسی ( عمر ) که مجموعه ای از خشونت ،

سخت گیری ،

اشتباه و

پوزش طلبی بود .

 زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است ،

اگر عَنان محکم کشد ،

پرده های بینی حیوان پاره می شود ،

و اگر آزادش گذارد ، در پرتگاه سقوط می کند .

سوگند به خدا ! مردم در حکومت دوّمی ، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند ،

 و دچار دورویی ها و اعتراض ها شدند ،

و من در این مدّت طولانی محنت زا ، و عذاب آور ، چاره ای جز شکیبایی نداشتم ..

* نهج البلاغه خطبه ی سوم (معروف به خطبه ی شقشقیه)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۲۰
رها آرزوهای نزدیک

علامه آیت‌الله حسن‌زاده آملی در جایی فرموده‌اند:

گوش‌تان به دهان رهبر باشد.

چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است.

این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه طباطبایی

 درباره علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).

.

.

حتما و حتما مطالب این لینک ها را مطالعه کنید:

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۰۵
رها آرزوهای نزدیک

امیر مومنان علی علیه السلام

حرص زدن روزی را زیاد نمیکند ولی قدر و منزلت را پایین می آورد.

غرر الحکم ص 29

.

.

 

چه میکنی با حماسه ی اقتصادی..؟

مبادا تو هم دنباله روی صدا و سیما

فقط  اسمش را حک کنی گوشه ی دلت

خاک بخورد !

هی خاک بخورد

و بازهم خاک بخورد..

دست آخر

اسفند 92 بتکانی اش و جایش را برای یک اسم دیگر باز کنی!

به اطرافیانت و تصمیم های یکی درمیانشان نگاه نکن

خودت یک حرکتی نشان بده

یک تفکری..

یک تصمیمی

یک مطالعه ای در برنامه هایت قرار بده.

برای تک تک نفس هایت

گامهایت

و کارهایت

قرار است جواب بدهی..

با آنهایی هستم که

وقتی رهبر را میبینند اشک شوق میریزند و فریاد

(ما همه سرباز تو اییم خامنه ای

گوش به فرمان تواییم خامنه ای) ایشان

گوش دشمن را کر میکند..

 

 

اطاعت از ولایت فقیه

امتحانی است برای

سنجش ولایت پذیری ات.

میخواهند آماده شوی برای ولایت اعظم امام زمان عج

حرف ولایت فقیه را اگر زمین بزنی

شک نکن که حرف امام زمانت را هم زمین خواهی زد.

امام زمان.عج.  سرباز حرف گوش کن میخواهد.

سرباز بازیگوش و سر به هوا به درد .. به درد...

(آخر جمله خصوصی  بود! شرمنده!)

 

خلاصه اینکه رها خانم ..

بگو ببینم

چه میکنی با حماسه ی اقتصادی..؟

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۱۲
رها آرزوهای نزدیک

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:

هرکه صادقانه از خدا طلب شهادت کند

 خداوند او را به جایگاه شهیدان میرساند حتی اگر در بستر بمیرد!

بحارالانوار ج 67 ص 201

.

.

.

انصافا کسی مهربان تر از خدای محمد (ص)  پیدا میکنید؟

 

 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۳۹
رها آرزوهای نزدیک


رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

بعد از نهی شدن از عبادت بتها از هیچ چیز

به اندازه ی کشمکش کردن با مردم نهی نشدم!

بحارالانوار ج 74، ص 147

 

                                                        

الهی.. 

میدانم که شکر نکردم

 فرصتهای توبه ای را که روزی ام کردی..

یا اله العاصین..

چه کنم که جز تو هیچ کس مرا قبول نمیکند..

جز تو هیچ کس مرا قبول نمیکند..

انت القوی و انا الضعیف..

و هل یرحم الضعیف الا القوی...؟

و هل یرحم الضعیف الا القوی..

و هل یرحم الضعیف الا القوی..

.

.

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۱۷
رها آرزوهای نزدیک

عراق که بودیم 

 هرجا که رد پایی از هرامام بود

همه سراسیمه میرفتند و آنجا نماز میخوانند.

ما نسل امام ندیده ایم

هرجا نشانی از امام پیدا کنیم

خاکش را سرمه ی چشمانمان میکنیم

ذوق زده میشویم که داریم روی خاکی نماز میخوانیم

که یک روزی مولایمان آنجا توقف کرده و نمازی خوانده

 این جا حتما خاکش به آسمان نزدیک است

 و دعا به اجابت نزدیکتر..

 

ما نسل امام ندیده ایم خدایا..

رحمی کن به این نسل قحطی زده..

نسلی که آرام آرام از فرط تشنگی جان میدهد

اما حواسش نیست به تشنگی اش..

فکر میکند زندگی یعنی همین بیابان بی آب ..

او اصلا نمیداند زندگی را درک نکرده..

توهم زده که دارد زندگی میکند..!

ما نسل امام ندیده ایم..

هرکسی میخواهد فقر مارا ببیند

یک صبح تا شب را درمقام امام زمان

در چند صد متری حرم ارباب اقامت کند..

 

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۵۴
رها آرزوهای نزدیک

گفتند میخواهیم برویم محله ی مصیب

 زیارت دوطفلان حضرت مسلم علیهم السلام

خیلی مایل نبودم

انگار آن ارادتی که باید باشد نبود..

این دل مریض تا بیاید شفا پیدا کند

مرا پیر میکند..

وقتی رسیدیم

چشمم که به این تابلو خورد

چند لحظه ای مکث کردم

چقدر این جمله نافذ بود..

السلام  علیکم ایها الطفلین الذبیحین

من نسل اسماعیل..

نسبتشان با پیامبر خاتم و امام کار خودش را کرده بود..

انقدر مهربان و دوست داشتنی بودند که

از حس و حال قبل آمدنم جز خجالت چیزی برایم نماند..

 

 

زیارت های دوره انقدر زود تمام میشد که

هنوز از حرم بیرون نرفته دلتنگ حرم میشدیم!

پدرشان را هم در مسجد کوفه زیارت کردیم.

کنار مزارحضرت مسلم

مزار مختار ثقفی بود

وقتی به زیارت یاران امام میرفتم

ناخودآگاه شاد میشدم

و دست مریزاد میگفتمشان که

امام را تنها نگذاشتند..

.

.

.

بخوانید:خلاصه ای از زندگینامه ی دوطفلان حضرت مسلم علیهم السلام

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۳۱
رها آرزوهای نزدیک

این روزها آرزوهایم همه از یک جنس شده..

حرم میخواهم..

همین.

زیارت اختصاصی حضرت هود و حضرت صالح علیهم السلام

بعد از سلام به حضرت امیر علیه السلام

قبل از طلوع آفتاب

عجیب زیبا بود..

2 زائر و یک نگهبان

 و یک ضریح کوچک چوبی که دورش میچرخیدیم..

اینها را چشمان کور من میدید.

وگرنه حضور ارواح مومنان و فرشتگان و اولیا خدا

در این مکان مقدس و دوست داشتنی را

چه کسی میتواند انکار کند..؟

 

 .

.

* وقتی توانای فهمیدن و نوشتن از اصل ماجرا برایم نیست

به خاطرات گوشه و کنار سفر دل خوش میکنم..

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۰۲
رها آرزوهای نزدیک

تا وقتی گیر این و آن باشی

فکر رسیدن را باید از سرت بیرون کنی

با دل مشغولی نمیشود به حقیقت رسید

از تنهایی فرار نکن.

به سمت تنهایی فرار کن..

یا رفیق من لا رفیق له...

یا انیس من لا انیس له..

با حبیب من لا حبیب له...

.

.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک..

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۰۳
رها آرزوهای نزدیک

ندیدنم یک مصیبت و

دیدنم هزار مصیبت..

خدایا تو چه میکشی از دست من...؟

دلم حتی برای آن خانم عربی که سرش را سردر ورودی حرم ارباب گذاشته بود

و گریه میکرد هم تنگ شده..

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۱۱
رها آرزوهای نزدیک

سخت است یک آن ببینی که

بعد نماز هایت

فقط باید چشماهایت را ببیندی

و به ارباب سلام بدهی..

و حسرت سلام های بعد از نماز صبحی را بخوری

که به ضریحش نگاه میکردی و سلام میدادی..

سخت است یک آن ببینی که دیگر نمیتوانی برای مادرش

در حرمش گریه کنی..

سخت است در یک لحظه ببینی که دیگر نمیتوانی

روضه ی حضرت ادب را درست روبروی ضریحش گوش کنی و گاهگداری

چادرت را کنار بزنی و ضریح سرخش را وقتی پرده کنار میرود نگاه کنی..

سخت است دیگر نتوانی ایوان طلای نجف را ببینی..

سخت است اذن دخول برای حرم حضرت امیر نخوانی..

سخت است در یک آن کور شوی....

هرچقدر نگاه کنی و هیچی ضریحی  را نبینی..

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۴۳
رها آرزوهای نزدیک

وقتی از بهشت بیرون رانده شدم

باید به مسجد کوفه میرفتم..

جا پای پدرم حضرت آدم (علیه السلام)میگذاشتم و

خدا را به گنبد خضرا

به ایوان نجف

به مزار گمشده ی بقیع

به مزار بدون صحن و سرای بقیع

و به ضریح  زیبای کربلا قسم میدادم

که توبه ام را بپذیرد..

وقتی مرا از بهشت جدا کردند

باید به مسجد سهله میرفتم..

جا پای امام ششم میگذاشتم

همان جا که خدا دعای حجتش را برآورده کرد..

اما..

چه کنم که

جایی را برای پناه بردن پیدا نکردم..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۴۳
رها آرزوهای نزدیک