حی علی خیر العمل
دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۸ ب.ظ
دلتنگ حال اون کلاس و استادی شدم
که وسط درس های کلام
چند جمله درباره ی نماز میگفت
بغض میکرد
و چشماش قرمز میشد
خالصانه اشکش جاری میشد
و میگفت
بچه ها تو رو خدا نماز..
حواستون به نمازتون باشه..
میگفت میترسم
از روزی که یه نماز خوب نخونم و بمیرم..
میگفت یه بار تو مترو انقدر دلهره گرفتتم که حالم بد شد و شروع کردم به گریه کردن..
از ترس اینکه به نماز مغرب نرسم..
از ترس اینکه نماز خوب نخونده بمیرم..
* خدایا..
خودت رحم کن..
قسم به زائرای حبیبت حسین علیه السلام
خودت رحم کن..
* کربلا وادی عشاق است..
حق میدهم کربلا نمی بری ام..
۹۳/۰۹/۱۰
تو این غروب بی نهایت دلگیر
یهو بفهمه که چقدر بدبخته
چه حسی پیدا میکنه؟
اون دنیا به جز اعضا و جوارح نمازم تا میتونه ازمون شکوه میکنه...
آ خدا... رحمی...