آرزوهای نزدیک..

۳۰ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

شکر خدا که زنده ایم و دوباره به ماه رمضون رسیدیم..

الحمدلله رب العالمین..

بر شما هم مبارک..

دعای ۴۴ صحیفه سجادیه رو اگه تونستید

امشب بخونید..

دعای ورود به ماه مبارک.

باترجمه باشه بهتره

میتونید به وبلاگ مهمان خدا

که اولین لینک اینجاست هم

مراجعه کنید.

برای بهتر فهمیدن دعا کمک میکنه.

یا علی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۱ ، ۲۰:۵۶
رها آرزوهای نزدیک

اگه مناجات شعبانیه نخوندی

امروز  بخون..

حتما بخون..

اگه صلوات شعبانیه نخوندی

امروز بخون..

اگه حسابتو صاف نکردی

امروز..

اگه توسل نکردی

امروز..

اگه استغفار نکردی

امروز..

 

امروز جمعه ست..

عیده..

آخرین روز ماه شعبانه..

میبخشه..

ایشالله میبخشه..

 

پاشو..

یا علی..

.

.

............

میدونم که میدونید مخاطب خودمم..

یادمه آخرین روزی که مکه بودیم

همه میگفتن میخوایم بریم واسه خدافظی

واسه وداع..

من همونجا خشکم زد..

گفتم کجا....؟

من که هنوز کاری نکردم..

من تازه میخوام برم سلام بدم!

نه..

نه....

هنوز خیلی مونده..

گفتن پس تاحالا چی کار میکردی؟

خواب بودی...؟

سرمو تکون دادم و گفتم..

آره... آره... خواب بودم....

اما حالا میخوام برم..

تازه میخوام برم..

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۱ ، ۱۰:۱۳
رها آرزوهای نزدیک

آقا جان..

مسلمونا دارن از بین میرن..

میانمار.. بحرین... عربستان.. فلسطین..

میدونم که شما غصه دارید..

خیلی.. خیلی... بیشتر از ما..

میدونم که دلتون خونه..

اینروزا همه از تنهایی دم میزنن..

شما هم تنهایید آقا..

میدونم..

میدونم.....

چشاتون کاسه ی خونه...

میدونم..

چی بگم..؟

بگم ما سرباز خوبی نیستیم..؟

بگم شما هستید ما نیستیم..؟

چی بگم...

از این حرفا خسته ام..

آقا فقط دلم گرفته بود..

روزگار سختیه آقا..

داره سخت میگذره..

اون آتیشه تو دست ماست..

همون که اگه بخوایم دین و ایمانمونو نگه داریم

مثل اینه که باید اونو نگه داریم..

چقد دیگه مونده مولای من..........؟

کی تموم میشه....؟

شکر خدا که ما شما رو داریم..

شکر خدا صاحب داریم..

شکر..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۱ ، ۲۲:۳۲
رها آرزوهای نزدیک

خدایا

وقتی به این فکر میکنم که تو ماه رمضونت

تو دستای شیطونو میبندی

با خودم میگم

منم باید دستای نفسمو ببندم

که حالا دیگه شیطونم درس میده

تربیت شده ست..

بدونه شیطونم کار خودشو انجام میده

باید افسارشو بگیرم بیارم تحویلت بدم

بگم من از پسش بر نیومدم

بیا خودت تربیتش کن..

کاش چن روزم بنده ات میشدیم..

کاش چن روزم حس بنده گیه تو رو تجربه میکردیم..

این همه بنده ی شیطون بودیم..

چند روزم بنده ی تو..

مگه چی میشه.....؟

میترسم از اون روزی

که موقع مرگ

نتونم اسم تو رو به زبون بیارم

میترسم

اسم چیزایی که بهشون وا بسته ام رو بگم..

اسم چیزایی که عمرمو باهاشون گذروندم..

از یه شی ء کوچیک گرفته

تا آدما و اتفاقا و دل مشغولیها..

هرچی..

هرچی که غیر تو باشه

هرچی که به خاطر تو نباشه..

هرچی که تو راه تو نباشه..

میترسم..

واقعا میترسم..

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۴۰
رها آرزوهای نزدیک

دیدی دیشب چه جوری بارون رحمتشو فرستاد..؟

با چه عظمتی...

صدای رعد و برقشو شنیدی...؟

ترس برت نداشت؟!

 

خدایا تو چقد قوی هستی..

من چقد ضعیفم..

من کجا........

تو کجا..........

با یه رعد و برقت میتونی

همه چیزو پودر کنی...

اونوقت من اینجا دارم گردن کلفتی میکنم..

.

.

.

یا مَوْلایَ

اَنْتَ الْقَوِیُّ

وَاَ نَا الضَّعیفُ..

وَهَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِیُّ ...؟

.

.

.

...................................................................

بیست و شش تیر رو باید یادم بمونه..

باید یادم بمونه..

باید یادم بمونه..

چه روز سختی بود..

چه روزی سختی بود..........

سخت ترین روز زندگیم.

اغراق نیست.

اصلا..

 

الحمدلله رب العالمین..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۳۶
رها آرزوهای نزدیک
اگه یه روزی

یه جایی

خیلی به خودمون زحمت بدیم

و قید یه گناهو بزنیم...

(که البته اونم به لطف خدا بوده

وگرنه اراده ی ما رو که باید

قاب کنن بذارن تو موزه!)

صد جای دیگه جبران میکنیم..!

باکمال آرامش!

اصلنم به روی خودمون نمیاریم!

اونوقت چه منت ها که بر سر خدا نمیذاریم

که من فلان جا یه گناه انجام ندادما!!

چرا کارمو راه نمی اندازی؟

چرا مشکلاتمو حل نمیکنی؟

چرا حس و حاااال معنوی!!!! ندارم؟

چرا...؟

چرا؟

چرا؟

یه لحظه

ببخشید..

میشه مشخص کنیم کی خداس؟

کی بنده؟!

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۱ ، ۰۷:۵۴
رها آرزوهای نزدیک
خدایا شکرت..
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۵:۲۲
رها آرزوهای نزدیک
خدایا..

داره ماه رمضونت میاد..

دارن بساط مهمونی رو کم کم پهن میکنن..

من لباسام پاره ست..

کثیفم..

حموم نرفتم..

پول ندارم خودمو به مهمونی برسونم..

آبرویی هم ندارم

که صاحب مجلس یکی رو بفرسته دنبالم..

آآآه..

همه دارن آماده میشن..

زمین و زمان داره آماده میشه..

یا کریم الصفح..

یاااا کریم الصفح....

یا کریم الصفح..

ارحم..

.

.

.

.................................................................

یه نامه از بهشت از زبون حاج منصور ..

آخرین فیلم.

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۱ ، ۰۹:۲۷
رها آرزوهای نزدیک
تو صحن حرم پیامبر

اونجایی که میگفتن کوچه ی بنی هاشم بوده

مینشستم و زانو  مو بغل میکردم

و زل میزدم به آدما..

سمت راستم حرم بود

سمت چپم قبرستان بقیع..

یه تیکه از بهشت بود..

آرامش محض..

یه بار سرمو گذاشتم رو پاهامو چند دقیقه خوابیدم..

آرامش بخش ترین خواب زندگیم بود..

دلم تنگشه..

دلم برا آرامش اونجا تنگه..

سرگردون شدم..

روحم زخمی شده..

باید برم پیش طبیب..

طبیب میدونه باهام چی کار کنه که خوب بشم..

یا امام رضا(علیک السلام)...

شما طبیب مایی..

منو راه میدین بیام پیشتون..؟

 منم غریبم یا غریب الغربا...

 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۲۰:۴۱
رها آرزوهای نزدیک
از وقتی آدرسو عوض کردم

تعداد نظرات و تعداد بازدید کننده ها

 فوق العاده پایین اومده..

میدونستم این اتفاق می افته

اما بازم این کارو انجام دادم..

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۱ ، ۰۹:۵۸
رها آرزوهای نزدیک
تو مدینه وقتی صفای نماز و میدیدم..

که با اون عظمت دارن به سبک عمر نماز میخونن

که اونجوری به سمت نماز حمله ور میشدن

اونوقت در بقیع بسته بود

و سوت و کور بود..

دلم میگرفت میگفتم ایشالله آقا میاد..

و ما پشت سرشون نماز میخونیم..

بقیع رو هم آباد میکنیم..

وقتی که اسم خیابونا رو میدیدم

که نوشته بودن مثلا

خیابون مولامون عمر! رضی الله عنه!

البته به عربی!

دلم میگرفت..

وقتی که میخواستیم بریم

روضه النبی و میدیدم چه جوری سر و دست میشکوندن

واسه رفتن به اونجا

دلم میگرفت..

فقط واسه خاطر اینکه پیامبر (ص)فرمودن

بین خونه و منبر من روضه ای از روضه های بهشته

و نماز تو اون قسمت خیلی ثواب داره

میگفتم درسته خیلی ثواب داره...

اما باز

دلم میگرفت..

میدونی چرا؟

یه بار وایستاده بودم عقب و به حرکاتشون

و به دست و پا شکستناشون واسه نماز خوندن

تو اون قسمت نگاه میکردم

و با خودم میگفتم خیلی نامردید

شما ها..

واسه یه حدیث این همه خودتونو میکشید

اونوقت واسه صدها حدیث از پیامبر که به انحاء مختلف

از حضرت علی علیه السلام گفتن هیچ ارزشی قائل نیستید..

خودتونو زدید به بی خیالی..

پیامبر چقد فرمودن علی... علی... علی...

گوش ندادید...

دنبال چی هستید..؟

بهشت؟

بدون ولایت آقام...؟

آره..

اگه شماها آقامو تنها نذاشته بودید

الان وضعیت ما این نبود..

الان صاحبمون کنارمون بود

و ما این همه درد و غصه نداشتیم...

بعدشم به خودم دلداری میدادم

ایشالله آقا میاد...

ایشالله میاد و همه چی درست میشه..

.

.

 

بچه ها دعا کنید..

با جون و دل دعا کنید...

خودشون فرمودن که برای فرج من

دعا کنید که فرج و گشایش شما هم در این مسئله است...

پس دعا کنید..

یکم جدی تر...

هروقت یادتون افتاد که باید دعا کنید

حداقل یه صلوات با دعای بعدش بفرستید..

.

.

.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم..

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۰۰:۳۰
رها آرزوهای نزدیک
بیماری شدیدی گرفتم،

 پدرم فرمود: چه میل داری؟

گفتم: میل دارم از جمله کسانی ‏باشم

که در مقابل آنچه پروردگارم

برای من در نظر گرفته

 چیزی را پیشنهاد نکنم

 (یعنی در مقابل ‏امر خدا تسلیم و راضی باشم)

پدرم فرمود: آفرین بر تو

که شبیه ابراهیم خلیل (ع) هستی

که هنگامی ‏که جبرئیل (ع)

 (در حالی که او در میان آتش بود) گفت: چه نیاز داری؟

 ابراهیم (ع) فرمود: ‏چیزی به پروردگارم پیشنهاد نمی‌کنم،

او خودش برای من کافی است،

 و بهترین وکیل است.. ‏.


منبع: بحارالانوار جلد 46 صفحه 67 ‏

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۱ ، ۱۳:۰۱
رها آرزوهای نزدیک
تمشی علی الاستحیاء...(راه میرفت از روی حیا..)

دختر شعیب را میگویم..

یک جوری راه میرفت که کلیم الله او را انتخاب کرد..

.

.

.

اول صبحی این جمله خلع سلاحم کرد..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۱ ، ۰۸:۳۲
رها آرزوهای نزدیک
تو حاضری؟

حاضری بی منت گناهو کنار بذاری...؟

گوش دادی حاجی چی میگه؟

رو play دومین فیلم کلیک کن..

آخ..

آخ....

آخ......

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۲۱:۳۱
رها آرزوهای نزدیک
چند تا فیلم انتخاب کردم و براتون گذاشتم.

خودم با جوونو دل نگاشون کردم و گوش دادم..

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۱۱:۲۶
رها آرزوهای نزدیک