آرزوهای نزدیک..

گفت : فقیرم

گفت: نیستی

گفت: فقیرم!  باور کنید

گفت: نه ! نیستی

گفت : شما از حال و روز من خبر ندارید

و حال و روزش را تعریف کرد

گفت که چقدر دست هایش خالی است

و چه سختی هایی شب و روز میکشد

ولی امام هنوز قفط نگاهش میکرد..

گفت : به خدا قسم چیزی ندارم.

گفتند : صد دینار را اگر به تو بدهم

حاضری بروی و همه جا بگویی

که از ما متنفری؟

از ما فرزندان محمد؟

گفت : نه! به خدا قسم نه

- هزار دینار؟

- نه! به خدا قسم نه

- ده هزار دینار؟

-  نه! باز هم دوستتان خواهم داشت

گفتند: چطور می گویی فقیری ، وقتی چیزی داری

که به قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

چطور میگویی فقیری ، وقتی کالای عشق به ما

در دارایی توست..؟

.

.

.روایت مردی که خدمت امام صادق علیه السلام رسید..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۰ ، ۲۱:۳۷
رها آرزوهای نزدیک

این پستم تکراریه

اما دوباره میذارمش..

حالا دیگه فقط یه پست نیست

شده شرح حالم..

.........................................

خدایا !

به هرکه دل بستم

تودلم را شکستی..

عشق هرکسی را به دل گرفتم

تو او را از من گرفتی..

هرکجا خواستم دل مضطرب

 و دردمندم را  آرامش دهم

و در سایه امیدی

و به خاطر آرزویی

برای دلم امنیتی به وجود آورم

تو یکباره همه را برهم زدی..

و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی

تا هیچ آرزویی را دل نپرورم

و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم

و هیچ وقت آرامش و امنیتی

در دل خود احساس نکنم..

خدایا !

تو این چنین کردی

تا به غیر از تو محبوبی نگیرم

و به جز تو آرزویی نداشته باشم

و جز تو به کسی امید نبندم

و جز در سایه توکل به تو

آرامش و امنیت احساس نکنم..

خدایا !

تو را بر همه این نعمت ها شکر..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۰ ، ۱۶:۱۵
رها آرزوهای نزدیک

خدایا..

تو کی نبوده ای، که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی پنهان بوده ای ، که ظهورت محتاج به آیه باشد؟

خدایا..

تو کی دور بوده ای ، که آثار، بخواهند اسباب وصول تو شوند؟

تو کی فاصله داشته ای ، که رسیدن به تو محتاج وسیله باشد..؟

.....................................................................................

ارباب من ..

چقدر زیبا با پرودگارت مناجات میکنی..

چه بی رحمند کسانی که نگاه خشم آلود انداختند

به لبانی که اینگونه با خداوند سخن میگفت

و چه بزرگوار بودند کسانی که مقام والای شما را شناختند

و تمام زندگی شان را فدای شما کردند

هروقت یاد آن تازه دامادی می ا فتم  که خدمت شما رسیدند برای اجازه جنگ

در حالی که عروسش مانع رفتن او میشد

ولی مادرش او را تشویق به یاری فرزند پیغمبر میکرد

و به او یاد آور شد که این یک امتحان الهی ست

دلم می گیرد..

او میرود و  شهید میشود

و آن پست فطرتان سرش را به سوی مادرش

می اندازند

و لی مادرش سر را به سوی آنها پرتاب میکند و

میگوید ما چیزی که در راه خدا دادیم

پس نمیگیریم..!

آه..

خدایا

من که قادر به درک این همه عظمت نیستم

هنوز نمیدانم

چه میشود که یک شخص اینقدر صبور و بزرگوار میشود..

هنوز نمیدانم

عشق به تو یعنی چه؟

نمیدانم ...

من هنوز در اول خط گیر افتاده ام..

بعضی ها چقدر زیبا زندگی میکنند..

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۰ ، ۱۵:۲۴
رها آرزوهای نزدیک

خدایا ..

به که واگذارم میکنی؟

آیا به خویشاوندی که از من ببرد

یا بیگانه ای که مرا از خود دور کند؟

یا به کسانی که خوارم شمرند؟

من به سوی دیگران دست دراز کنم؟!

در حالی که تو خدای منی..!؟

آه..

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۰ ، ۰۸:۳۴
رها آرزوهای نزدیک

ابلیس به حضرت نوح گفت:

مرا در سه مورد یاد کن !

که بسیار در این 3 مورد

به انسان نزدیک هستم

تا او را گمراه کنم

1-      هنگام خشم

2-      هنگام داوری میان دو نفر

3-      هنگامی که با زن نامحرمی خلوت کردی

و شخص دیگری آنجا نبود.

 

 

اینجاست که میگن

کشتی در طوفان گیر کرده

کم خطر تر از فرد غضبناکه

چرا که کشتی بالاخره یه ملوان داره

و احتمال داره سکان کشتی رو بگیره

اما فرد غضبناک کسی از درونش نیست که بتونه کنترلش کنه...!

 

خدا تو سوره فرقان آیه 63 میفرماید

بندگان رحمان کسانی هستند که

با آرامش و بی تکبر بر زمین راه میروند و

هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند

به انها سلام میگویند

..

 

یا رحمان..

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۰ ، ۲۲:۲۳
رها آرزوهای نزدیک

مصیبت واقعى، آن است که انسان

در هنگام بروز حوادث ناگوار و سخت،

تاب و تحمل خود را از دست داده

 و ناشکرى از خود نشان دهد،

که در نتیجه از اجر و ثواب آن مصیبت،

محروم شود.

 

رها: دیگه آدم چی میتونه بگه..؟

 ..........................................

آجرک الله یا صاحب الزمان..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۰ ، ۲۳:۳۷
رها آرزوهای نزدیک

پس با کدام روی به دیدار تو بشتابم؟

و با کدام کوله بار به بارگاه تو بیایم؟

آقای من..

با گوشهایم؟

با چشمهایم؟

با زبانم؟

با دستهایم؟

با پاهایم؟

مگر نه اینکه همه ی اینها

نعمت های توست در نزد من؟

و مگر نه اینکه من

با همه ی اینها مرتکب گناه شده ام...؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۶:۳۰
رها آرزوهای نزدیک
خدایا..

همه ی دلخوشیم

به اینه که تو شاهدی..

شاهد همه دلتنگی هام

این بار هم گذشتم از گناه

به خاطر تو..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۰ ، ۰۷:۵۲
رها آرزوهای نزدیک
دل بر که توان بست

چو دلدار نباشد..

غم با که توان گفت ..؟

چو غم خوار نباشد..

آآه..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۹
رها آرزوهای نزدیک

آیت الله بهاء الدینی:

«در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهای روزانه، گاهی ساعتی نزد مادرم می ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه می پرداختم.

شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود! هنگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.

و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذرخواهی از ایشان گفتم: بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.

اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم.»

فرزند گرامی آیت الله کوهستانی، درباره احترام به پدر از دیدگاه والد مکرم خود چنین حکایت می کند:

روزی در حیاط منزل مشغول انجام کاری بودم، آقا چند بار مرا صدا کرد، ولی من چون نشنیده بودم متوجه خطاب ایشان نشدم.

برای مرتبه آخر که مقداری بلندتر مرا مورد خطاب قرار داد صدای مبارک ایشان را شنیدم و بلافاصله به محضرشان رسیدم، با ناراحتی فرمود:

«چرا جواب ندادی؟»

عرض کردم: صدای شما را نشنیدم، اگر کوتاهی کردم حاضرم مؤاخذه شوم.

فرمود:

«من که تو را بخشیدم ولی از اثرش می ترسم.»..

کتاب بر قله پارسایی

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۵
رها آرزوهای نزدیک
استغفار برای کسی که

خدا او را یاری میکند

ضروری است..

 

این تنها یکی! از

پیام های سوره نصر است.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۰ ، ۲۱:۱۴
رها آرزوهای نزدیک
به مهتاب قسم !

به فریاد قسم!

به غم غربت آن یار قسم..

که نه دل ماند و نه دلدار

به بر عشق دگربار

صد تار تنیدیم ز اغیار

بیا تا به خود آییم!

چه کردیم؟

چه خواندیم؟

به سوی که راندیم؟

این چنین مات به تماشای چه ماندیم؟

...بیا

بیا تا به خود آییم!

به بر عشق در آییم..

به سوی خیمه ی دلدار شتابیم

و چنین نغمه سراییم:

او دربه در ماست..!

به خدا ! منتظر ماست..

 

رها: دلم گرفته..

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۰۴
رها آرزوهای نزدیک
مرحوم آیت الله میرزا عبد الکریم حق شناس میفرمودن:

بعد از امام زمان کسی عالم تر از ابلیس نیست!!

۹۹ عذر شرعی برای شما اقامه میکنه

تا شما رو مطیع خودش بکنه...

رها: ...

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۷
رها آرزوهای نزدیک

وقتی پست تست خود شناسی و پای صحبت بزرگان رو گذاشتم یکی از دوستان یه سری مسائل مطرح کردن که تو همون قسمت نظرات جوابشون داده شد

اما این مبحث آخری که مطرح کردن جوابش تو قسمت نظرات جا نمیشد درنتیجه مجبور شدم یه پست رو  بهش اختصاص بدم.

نظر آقا مسعود: سلام من همه حرفهای شما را قبول دارم ولی یه سری سئوالها توی ذهن آدم بی جواب میمونه البته الان رفتم نماز خوندم ولی سئوالهایی که توی ذهنم دارم بی جواب مونده هیچکس هم تا حالا نتونستم پیدا کنم یه جوابی بهم بده که آرومم کنه مثل این سئوال که از این دنیا بدم میاد چرا موقعی که می خواستن من رو به این دنیا بیارن از من کسی سئوال نکرد دوست داری بیای به این دنیا یا نه ؟ و امثال اینجور سئوالها که جوابی براش ندارم که قانع ام کنه شاید شرایط زندگی ام مثل شما خوب بود هیچ وقت اینجور سئوال ها اصلا از تو ذهنم خطور نمی کرد نمیدونم با آرزوی روزهای سبز

جواب من:

سلام

از کجا مطمئنید که من شرایط زندگیم خوب بوده؟

چون چیزی نمیگم؟

نه..

نمیگم چون نمیخوام بهشون فکر کنم،نمیخوام بزرگشون کنم

از همشون خستم..

ازت نپرسیدن میخوای به این دنیا بیای یا نه چون هنوز نبودی که بپرسن! عدم بودی،هیچ..

انتظار داری خدا خلقت میکرد بعد ازت میپرسید میخوای باشی یا نه؟

بعد اگه میگفتی نه از بین میبردت؟؟؟؟؟

تازه به فرض اگه میشد یه همچین چیزی، باید خدا کل این دنیا و اتفاقتشم بهت نشون میداد و به تو این قدرت درک و انتخاب رو میداد، بعد تو میگفتی میخوام برم یانه؟

در این صورت زندگی معنا پیدا میکرد؟پاداش و عقاب معنا پیدا میکرد؟

خدا ما رو خلق کرد و به این دنیا آورد تا خودمون مکان زندگیمون رو تو بهشت انتخاب کنیم!

نه اینکه اگه بد باشی بری جهنم اگه خوب ،بهشت!

میخواست خودمون یکی از مراتب بهشت رو انتخاب کنیم! منتها بعضی ها هیچ کدوم از مراتب بهشت رو انتخاب نکردن و این رو با اعمالشون نشون دادن در نتیجه جایی تو بهشت ندارن و جاشون میشه جهنم..

و اگر منظورت اینه که اصلا چرا انسان   رو آفرید؟ باید گفت که  خداوند فیاض علی الاطلاقه و هر موجودی که شایسته خلقت باشه رو می آفرینه وخداوند به آفرینش انسان افتخار میکنه و آیا ممکنه خداوند فیاض ، بهترین موجود رو نیافرینه؟ موجودی که مادی باشه، اختیار هم داشته باشه و بتونه به به بالاترین مرحله عرفانی هم برسه و از ملائکه هم بالاتر بره..

پس انسان قابلیت داشته و خداوند هم فیاض بوده، و در صورتی که نمی افرید برای خدا نقص به وجود می اومد.

اگر سوال کنید چرا من رو آفرید باز هم باید گفت که اولا خداوند فیاض علی الاطلاقه، دوما نظام جهان نظام علی و معلولی است سوما اینکه اگر علتی باشه پس حتما و لاجرم باید معلول هم به وجود بیاد.

نتیجه اینکه اگر من آفریده نمیشدم و نبودم ،هیچ چیز نبود!!!

چون علت قبل من به وجود اومده پس من که معلولم باید به وجود بیام و اگر من نباشم پس باید علت من هم نباشه و همین طور میره تا آخر..

پس اگر من نباشم هیچ چیزی نیست...!

اگر جزئی از جهان نباشه گویی کل جهان نیست..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۵۵
رها آرزوهای نزدیک
تو یه وبلاگ دیدم نوشته بود:

گاهی باید از کنار مشکلات رد و شد وگفت : میگ میگ..!

 فکر کنم راست میگفت!

نه؟

رو همه چیز نباید دقیق شد

مشکلات کوچیک رو بزرگ نکنیم

اینجوری بهتر نیست؟؟

روانمون آسوده تره

بی خیال..

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۰ ، ۲۱:۰۷
رها آرزوهای نزدیک