آرزوهای نزدیک..

یا منتقم انتقم..

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۲۱ ب.ظ
حدود ساعت ۴ نیمه شب بود

تازه رسیده بودم حرم

روبروی قبرستان بقیع..

تعداد افرادی که اونجا بودند انگشت شمار بود

یکی داشت آروم روضه میخوند

و چند نفر هم آروم اشک میریختن

انقدر آروم تا کسی صداشونو نشنوه

تا کسی از اونجا بلندشون نکنه

انقدر آروم که اگه کسی نزدیک نمیومد نمیفهمید چه خبره

 که از همین آروم بودن یک عالمه غم تو دلت مینشست

میدونم که منظورمو میفهمی

۱۴۰۰ سال گذشته بود..

اما بچه های علی هنوز باید آروم اشک میریختن..

از غربت اونجا هیچی نمیگم..

از تاریکی اونجا هیچی نمیگم..

از در بسته ی اونجا هیچی نمیگم..

از روضه ی اون آقا هیچی نمیگم..

فقط میگم داشت روضه ی مادرمونو میخوند..

.

.

یا منتقم انتقم به حق حضرت زینب..

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۳
رها آرزوهای نزدیک

نظرات  (۱۶)

مشهدیم و متاسفانه این قدر که تو رفت و برگشت دانشگاه از حرم رد شدم و جمعه ها حوصلم سر میره میرم حرم گردش و از بازار خسته میشیم میایم حرم میشینیم و هزار جور کار دیگه که تهش واسه خستگی در کردن میایم حرم و اگه یادم باشه سلام میدم و حالی باشه زیارتی وگرنه که انگار اومدیم پارکی خونه خاله ای... خلاصه که یادمون میره که بابا اینجا حرم امام رضاست... کعبه است، کربلاست!
این عادتم بد مرضیه!
پاسخ:
یا علی
سلام دوستم.
خودم متوجه شدم نیازی به توضیح نیست.
قابل دونستی به اسم برام دعا کن که محتاجم، منم تو حرم ضامن آهو یادت خواهم کرد.
سپاس.
پاسخ:
مشهدی هستید؟
سلام رهای عزیزم...
زیارتت قبول....
چقدر دلتنگ یک جای آرومم که فقط سکوت محض باشه برای رازو نیاز...
ماجرای زندگیم طولانی....
دعام کن!
پاسخ:
شب فرصت خیلی خوبیه..
۱۵ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۴۴ نوکره شرمنده
سلام

دعا کنید بمیرم
غربت شهدا رو نبینم
پاسخ:
ان شاالله که زنده میمونید و کاری میکنید که ما غربت شهدا رو نبینیم.
۱۵ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۳۶ رفتم رفتی رفت...ببه همین سادگی صرف میشوی
سلام

یادم رفته بود...

ممنون بابت اینکه این پستتون یادم انداخت...خیلی ممنون

خداحافظتون باشه
پاسخ:
یا علی

عجب روزهای عجیبیه این روزها
پاسخ:
......................
خوش بحال کسایی که این روزها رو تو مدینه درک میکنن
پاسخ:
خوش بحال مامان شما... بهشون سلام ما رو هم برسونید
سلام دوست جدید اینترنتیم. ممنون که سوال قبلیم و جواب دادی.
مطلب جدیدت و خوندم، محشربود.اشک جسم و روحم و دراورد! دلم خونه! امسال از کاروان جا موندم... اسمم درومد اما...
بخدا کلی حرف داشتم با شرهانی، کلی درددل با طلاییه، کلی بغض با شلمچه...اما جا موندم...
تو رو به فاطمه ی زهرا به اون آسمونیا بگو : این سرخوش خانوم ما درسته پروندش سیاهه اما قلبش و که بشکافین جز عشق ابوتراب هیچی نمیبینین.. بگو به آبروی علی، به ابروی حسین علی، به آبروی عباس علی، به آبروی حسن علی، به آبروی ... فاطمه ی علی ...یه لحظه به حال خودم نذارنم که واویلاست...
مکه و بقیع و بین الحرمین که زیادمونه ، بگو فکه ی سال دیگمو ویزا بزنن، لیاقت ویزا نداشتم... مثل پارسال قاچاقی ببرن!
یا حیدر کرار.
............................................................................................................
سلام

اول از همه باید مغذرت خواهی کنم که یه قسمتایی از پیامتو خذف کردم دلیلشو اگه خواستی بعدا برات توضیح میدم.

و اما بعد...

این حرف رو یه روزی یه کسی بهم زد که خیلی آرومم کرد
بهم گفت وقتی یه کسی مریض باشه میره دکتر اما وقتی نتونه بره دکتر میاد پیشش...

حالا من جسممو فقط تونستم ببرم. اما روحم...
مطمئن باش تنهامون نمیذارن..

بذار فاطمیه برسه... از امشب مراسمه..... صدامون تا بقیع میرسه ... بذار اقا بیاد بذار بیاد

آخ اگه آقا بیاد...... خودش روضه میخونه تو بقیع آقا ....
این داستان بالایی را هم خواندم ...خدا به حق حضرت زهرا ان شا الله همه جوونا از جمله من رو از منجلاب گناه نجات بده....
پاسخ:
همه ی ایرانیا اونجا ذکر زیر لبشون همین بود: ایشالله آقا میاد...ایشالله آقا میاد....
ایام رو تسلیت میگم
ان شاء الله تو این ایام حضرت فاطمه س به هممون یه نظری بکنن
تا با نظرشون کمی آدم بشیم...تا یه کوچولو زمینه ساز ظهور بشیم...تا یه کوچولو اومدن منتقم رو جلو بندازیم
ان شاء الله باشیمو ببینیم حرم بقیع رو ....
یا علی ع
شب آخر دهه، شب شهادت حضرت زهرا بود ، منبر اون شب خیلی عجیب بود غوغایی کرده بود !

سید مهدی روی منبر دیگه خودشو فانی کرده بود...

از منبر اود پایین تا سوار ماشین بشه و بریم . صاحب مجلس که با مجلس امشب ارادتش به سید خیلی تجلی پیدا کرده بود تا دم در اومدو یه پاکت پرو پیمون رو به پاس قدر دانی از زحمات این چند شب ، هدیه داد و کلی هم تشکر کرد

توی ماشین نشت و یه نفس عمیقی کشید و گفت : بعد از این دهه دیگه امشب میخوایم یه عیشی داشته باشیم ... برو به طرف لاله زار ...

اگه از قدیمیا بپرسید واستون میگن که لاله زار کجا بوده ...! جاییه که معروف بوده محل جمع شدن زنهای بدکارست

میگه من بهت زده شده بودم که چی میگه این سید ؟!! یه عیشی بعد از این ده شب ... لاله زار چرا ...؟من خب راننده آقا بودم اصلا تربیت شده خود سید مهدی بودم .

رسیدیم لاله زار . گفت

گفت : برو جوون ترین و زیباترینشونو بگرد پیدا کن بیار اینجا ...

میگه من دیگه گر گرفته بودم و نفسم به زور بالا میومد ... آخه چیکار داره میکنه این سید ؟

خلاصه با همون حالم رفتم گشتم جوان ترین و زیبا ترینشونو پیدا کردم گفتم بیا که یه آقایی کارت داره ...

اومدیم به طرف ماشین نزدیک که شدیم سید مهدی شیشه ماشینو آرووم اروم داد پایین و ...

دخترم آخه این موقع شب چیکار میکنی اینجا ؟

دختره گفت : آشیخ تو چی میفهمی از حال ما ؟ ما بخاطر شکممونه که اینجاییم وگرنه خودمونم دل خوشی از این کارا نداریم

راننده سید مهدی میگه سید گفت دخترم بیا جلو ... اون پاکتی رو که صاحب مجلس داده بودو دودستی از پنجره آورد بیرون ، دستاش میلرزید ...

گفت دخترم من سیدم مادرم حضرت زهراست ، بیا این پولو بگیر ... ببین قول میدی به من که تا این پول رو داری اینجاها پیدات نشه؟!! قول بده ... قول بده ...

راننده سید میگه من با خودم گفتم این چه کاری بود که اقا انجام داد اینا مگه این حرفا حالیشون میشه ... فردا دوباره اینجاست . اما تا چندین روز میومدم اون محله تا ببینم چه اتفاقی میافته ! اره ... دیگه خط و خبری از اون دختره نشد
نقل میکنه که این موضوع تموم شد پنج شش سال گذشت و خدا قسمتمون عتبات کرد، یه روز قبل از اذان ظهر که هوای خیلی خوبی بود ، آ سید مهدی قوام رو به روی گنبد ابی عبد الله ایستاده مشغول خوندن زیارت نامه که یه آقا با شخصیت و محترم به همرای یه خانووم مجلله ی محجبه ی عفیفه و با وقار به طرف ما اومدن اوون خانوم موافق رعایت امر نجابت و عفت پشت سر سید واستاد و شوهرش اومد جلو ...

بعدسلام و احوالپرسی وعرض ارادت گفت ببخشید امکان داره که خانووم من یه چند دقیقه ای با شما صحبت کنن ؟

سید هم گفت شما شوهر ایشونید اگه از نظر شما اشکالی نداره ،مانعی نیست .

میگه اون خانووم آرووم آرووم اومد جلو بعد یه مکثی روبندشو داد بالا و گفت منو میشناسید ؟!!!

توی حرم ابی عبدلله زیر آسمون آبی و وزش نسیم رحمت سید مهدی همینطور بهت زده ، ساکت بدون هیچ حرکتی واستاده

- من همون دختریم که اون شب اومدید لاله زار و ....

سید فقط اشک تو چشاش جمع شده و یه نگاش به گنبد ابالفضل و یه نگاش به گنبد ابی عبدالله سرش رو به آسمونه همینطور بدون هیچ حرکتی واستاده ، انگاری هی یه چیزی زیر لبش زمزمه میکنه ... یا زهرا ...

-آشیخ من شما رو نمیشناختم و دیگه هم نتونستم پیداتون کنم ...

اما همینقده بدونید به برکت اون اتفاق و اون هدیه متبرک حضرت زهرا ، از اون شب به بعد من دیگه اونجا نرفتم که هیچ ، کلی از دخترایی که اونجا تو لاله زار مثل خودم بودنو جمع کردم که الان هر کدومشون واسه خودش کسی شده ...
خوش باشین بدبختا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یوسف من! چشم پیران نیست تنها بر رهت
شوق مکتوب تو طفلان را کبوترباز کرد
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ،

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ،

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه ،

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود .

شهادت حضرت زهرا (س) بر شما تسلیت باد
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است


------------------------------------------------------
فرا رسیدن ایام فاطمیه تسلیت باد.
التماس دعا
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی