آرزوهای نزدیک..

آخرین روز سال تحصیلی ام...

سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ


آخرین سال.....آخرین ترم.....آخرین روز..........آخرین ساعت........آخرین لحظه............

 

چقدر این آخرین ها دردناک است...

 

خدا آخرین نصیحت هایش را میکند برای به راه آمدنم..

برای آدم شدنم..

 

آیات آخر سوره ی مبارکه ی نور...

 

والله بکل شیء علیم....

 

و چه ماهرانه

تمام پنج سال را خلاصه میکند در یک جمله

و در آخرین لحظه میگذارد جلوی چشمم..

 

و من میمانم و یک دنیا بغض....

 

خدا میداند ...

همه چیزم را ...

اینکه دوست داشتم سرباز شوم

اما سربار شدم..

سربار............

وهمین برای یک عمر شرم کافی است...

برای هزار بار مردن.....

شرم.......

شرم..

شرم..

شرم..

 

 

خداوندا...خدایا...

استغفار...

برای تمام نَفَس هایی که در سنگر عشقت و زیر سایه ات کشیدم

اما غافل بودم از حضور تو..

استغفار برای تمام دلخوری های خواسته و ناخواسته  ای که باعثش من بودم و تمام کوتاهی هایم....

و التماس برای اینکه

به دل محبین امام غریبت بیاندازی که از حقشان بگذرند و دعایشان را بدرقه ی راهم کنند..

 

راستی که

اگر سندی یا شاهدی میخواهید برای غربت مولا

من حاضرم در تمام دادگاه های وجدان

شهادت بدم

و قسم بخورم

که مولای شیعیان

غریب است

و غریبانه در بین ما زندگی میکند....

چه سندی بالاتر از من...؟

که وقتی سرباز امام زمان صدایم زدند 

غربتش برایم معنا شد...

 

و شما چه میدانید حال کسی را که

طلبه صدایش زدند

و او

هرگز نفهمید طلبه یعنی چه..........

و شما چه میدانید حال کسی را که

طلبه صدایش زدند

ولی او

تا به خودش آمد دید که کوله بارش

پر شده  از گناه..............

 

و لحظه ی دردناک خداحافظی رسیده...

 

و شما چه میدانید

که لحظه ی خداحافظی چقدر درناک است.......

و شما چه میدانید که..........

 

خدایا

تمام چشم امید من به دست کَرَم و رحمت توست..

ورنه من هیچ ...

هیچ...

(هیچ که میگویم یعنی حقیقتا هیچ به معنای واقعی..)

در بساط ندارم...

 

اما شکر...

هزاران مرتبه

هزاران هزار بار که راهم را به سمتی کج کردی

که کنار خوبانت درس بخوانم..

وگرنه من کجا لیاقت حضور کنار دوستانت را داشتم..؟

و زبان من هرگز قادر نیست حقیقت این شکر را به جا بیاورد..

....

الحمدلله رب العالمین...

الحمدلله..

 

لطفی که تو به منِ بیجاره کردی را فقط خودم و خودت میدانیم...

و توصیفش از توانم خارج است

و زبانم قاصر تر از همیشه..

 

خدایا

به حق خوبانت..

عاقبت ما را  ختم به خودت کن...

و وسوسه های شیطان و نفس را از ما دور......

 

الهی ...

دست های خالی ام را دریاب...

که دستگیری غیر تو ندارم.................

.

.

.

..............

 

* برایتان دعا میکنم

برایم دعا کنید....

 

یا علی.علیه السلام.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۰۷
رها آرزوهای نزدیک

نظرات  (۶)

مهم نیست امروز عشق میاد یا نه

مهم اینه امروز هم خدا هستش برامون

الهم عجل لولیک الفرج

یا علی (ع)

۱۰ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۲ ستار(خرابایت)

همین که در کنار خوبان و دوستان خدا بوده ای یعنی لیاقت خیلی چیزها را داری

 

التماس دعا

یاعلی

پاسخ:

حقیقتا اگه رجا نبود

از خوف نفسمون بند میومد...

تو نیز حلالم کن...
امروز با کوله باری از خاطره و غصه ای وصف نشدنی و نگاهی پر از حسرت به دیوارهای این مکان مقدس از او جدا شدم....
چقدر دستانم خالیست.... و چقدر سنگینی بار مسئولیت بر شانه هایم سنگینی میکند....
یا صاحب الزمان ممنونم که این بی سرو پارو تو خونت راه دادی و گذاشتی در کنار سربازانت باشم...
خدایا از تو نیز ممنونم که مسیرم را تغییر دادی.....و گرنه من و کجا و ...
پاسخ:

  من کی باشم که بخوام حلال نکنم آخه...؟

حلال رفیق..

 حلال..

دلتان ِ به لبخند ِ رضایت ِ حضرتش شاد انشاالله..

پاسخ:
  آرزو بر جوانان عیب نیست...
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۴ مشق های ادم شدن

رها جان...

حالتو درک می کنم حجم زیادی شو...

پاسخ:
  چقد خوبه که میفهمی چی میگم...

و شما چه میدانید حال کسی را که طلبه صدایش زدند
اما
تا به خودش آمد دید
کوله بارش پر شده از گناه....
خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــلی حس بدیه سربار شدن
پاسخ:
 والله یحب التوابین....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی