همیشه میخواهیم حرف های نو بشنویم
در حالی که کارها و اعمال ما همان رفتار کهنه است..
دوباره
من ماندم وخودت..
تنها..
بیا این گردنم برای تو..
بزن..
اما بعدش اجازه بده برایت سجده کنم..
راستی ..
آن روز که آن تاکسی با این که مقصدم را چند بار تکرار کرده بودم
و عجله هم داشتم ولی مرا به مقصد نرساند و از مسیر دیگری رفت
اولش باخودم گفتم اگر حقیقتا حرف من را نشنیده و اشتباها از این مسیر آمده
میبخشمش
اما اگر به قصد این کار را کرده نه..
ولی بعدش یاد خودم وخودت افتادم..
که من به عمد چه گناه ها که نکردم..
و از تو انتظار ببخشش داشتم..
و تو میبخشیدی...
این شد که آن راننده ی تاکسی را بخشیدم..
خدایا میشوند آن یک بار مرا هزاران هزار بار حساب کنی و به خاطرش مرا ببخشی...؟
من دوباره آمدم..
هنوز بی حساب میبخشی...؟
انا و علی ابوا هذه الامه..
من و علی (علیه السلام) پدران این امت هستیم..
درباره ی این حدیث اگه بخواین برای کسی توضیح بدید چی میگید؟
ازش چی برداشت میکنید؟
ازش چه استفاده ای میکنید؟
.
.
......................
*حالا که نظر خودتو گفتی بشین پای درس استاد..
ببین ایشون چی میگه
امام خمینی. ره. تو چهل حدیثشون به این بحث اشاره میکنن
برداشتی که از این حدیث داشتن فوق العاده زیباس..
و فوق العاده درد آور..
میخواستم با زبون ناقص خودم بنویسمش دیدم حق مطلب ادا نمیشه.
اگه بعد خوندن این مطلب از فرط خجالت اشکت جاری نشد
یه فکری به حال دلت بکن..
و اگه بعدش خیلی بیخیال صفحه ی وبلاگو بستی
و دوباره رفتی دنبال بندگی شیطان
یه فکر خیلی بیشتر و اساسی تری به حال دلت بکن..
...................................................
**اگر فرزندان یا سایر بستگان تو کارهای زشت انجام دهند که در شان تو نیست
پیش مردم شرمسار و سرشکسته میشوی..
رسول اکرم صلی الله علیه وآله و امیر مومنان علیه السلام پدران حقیقی امتند..
خود آن حضرت فرمود:
انا و علی ابوا هذه الامه
و اگر ما را در حضور خداوند و محضر آن بزرگواران برای حساب حاضر کنند
ودر نامه ی عمل ما جز زشتی چیزی نباشد به آن بزرگواران چه سخت میگذرد..
و آنان در محضر حق تعالی و فرشتگان و پیامبران شرمسار میشوند..
اگر با رسول خدا آشنایی داری و محبت امیر مومنان و اولاد او را در دل داری
قلب مبارک آنان را از ترس و نگرانی بیرون آور و اگر خود را از پیروان حضرت رسول میدانی
او را در انجام ماموریت هدایت و استقامت امت شرمسار نکن..
پس ای انسان ظلوم وجهول که هم به خود ظلم میکنی
و هم به ولی نعمت های خودت که خود رادر راه هدایت تو فدا کردند و آن همه رنج کشیدند
کمی از خواب غفلت بیدار شو و شرم کن..
برای آنان همان ظلمی که از دشمنان دین دیدند بس است..
تو که ادعای دوستی میکنی به آنان ظلم مکن
که ظلم مدعی دوستی ناگوار تر است..
که ظلم مدعی دوستی ناگوار تر است..
که ظلم مدعی دوستی ناگوار تر است..
و من به اندازه ی تمام ثانیه های عمرم بدوم
هنوز هزاران سال عقبم..
گناهانم مرا به قعر کشانده..
و دستم..
دستم از دامان تو کوتاه شده..
الهی..
شاید، شاید او یکی از اولیاء خدا باشد
و خدا نسبت به دوستانش حساس است..
وقتی میشنوم و میبینم به پیامک هایی میخندند
که خدا و پیامبران و امامان و علما در آن به سخره گرفته میشوند!
ترسم میگیرد..
وقتی میبینم که خنده های شیطانی را به حفظ حریم اولیاء الله ترجیح میدهند
ترسم میگیرد..
وقتی میبینم که برای دیگران هم ارسال میکنند و توجیه های شیطانی می آورند
ترسم میگیرد..
و وقتی میبینم در کنار این مسائل یکی یکی اولیاء خدا از دنیا میروند
ترسم بیشتر میشود..
خداوندا پناه میبرم به تو..
۸ بار رفتیم پیش امام رضا علیه اسلام
ازش بچه خواستم
یه جواد بهمون داد
فقط یه بار بچه شو دید
و فقط یه بار بهش شیرداد
بعدش از دنیا رفت..
(خبر مرگ همسرشو اینجوری به دوستاش داد..)
حالا این خانواده تو اربعین نیازی به روضه ندارن..
یه بچه هست..
که..
.
.
زبان من لال..
دست به میله های کنار پله
یکی یکی پله های مترو رو پایین میومد
از کنارش رد شدم..
سرعتم چند برابر بود
تردید کردم که کمکش کنم یا نه...؟!
(واقعا خجالت کشیدم به خاطر این تردید مسخره...)
تصمیم گرفتم که ازش بگیرم
اما ازش کمی دور شده بودم( امکان برگشت بود
ولی همچنان تو تردید بودم...)
گفتم تو پله های بعد از گیت ازشون میگیرم
به پله ها رسیدم
برگشتم عقب رو نگاه کردم
هنوز نرسیده بود!
رفتم..
با خودم گفتم ای رهای بیچاره..
چی کار کردی؟
این کار تردید داشت؟
واقعا که..
خیلی زشته..
خدای (متعال)** برات لقمه درست میکنه تو تردید میکنی ؟؟
..
به مقصد رسیدم
پیاده شدم
از پله ها که بالا میرفتم یه خانم پیری با یه بار سنگین تر از خانم اولیه
داشت یواش یواش بالا میرفت
لبخند زدم..
رفتم که ازش بگیرم
یه دختر خانمی چند ثانیه و چند قدم جلو تر از من این کارو انجام داد!
گفتم حقته رها..
تو واسه خودتو رد کردی..
بهش توجه نکردی..
این لقمه ی این دختر خانم بود اما بهش توجه کرد
مثل تو خنگ بازی در نیاورد!
بعله..
کار اون بنده خدایی که نیاز به کمک داره راه میوفته
(حالا هر نیازشرعی که باشه)
اما خدای (متعال)**میخواد ببینه کیا به سمت کار خیر میدون
کیا منتظرن که یه چیزی پیش بیاد بدو برن دست طرف رو بگیرن
کارشو راه بندازن و از دیگران سبقت بگیرن
تا با این کار به خودشون کمک کنن..
و مقرب درگاه حضرت حق بشن..
السابقون السابقون اولئک المقربون
فی جنات النعیم..
این جمله رو تو ذهنت حک کن که
تو به اون شخص نیاز داری نه اون به تو..
رب العالمین** بهت لطف میکنه که تو رو وسیله ی کمک به بنده هاش قرار میده.
دیگه حرفی ندارم! هرچقدر دلتون بخواد اجازه دارید
سرزنشم کنید.
..
**(یه استاد بزرگواری میفرمودن زشته آدم اسم پروردگارشو
بدون تعظیم و کوچه بازاری بگه.
العاقل یکفی بالاشاره..)
یا علی علیه السلام
خدایا !
به هرکه دل بستم
تودلم را شکستی..
عشق هرکسی را به دل گرفتم
تو او را از من گرفتی..
هرکجا خواستم دل مضطرب
و دردمندم را آرامش دهم
و در سایه امیدی
و به خاطر آرزویی
برای دلم امنیتی به وجود آورم
تو یکباره همه را برهم زدی..
و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی
تا هیچ آرزویی را دل نپرورم
و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی
در دل خود احساس نکنم..
خدایا !
تو این چنین کردی
تا به غیر از تو محبوبی نگیرم
و به جز تو آرزویی نداشته باشم
و جز تو به کسی امید نبندم
و جز در سایه توکل به تو
آرامش و امنیت احساس نکنم..
خدایا !
تو را بر همه این نعمت ها شکر..
....
*هربار که این پست رو میذارم
با دفعه ی قبل فرق میکنه..
چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین..
بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن..
ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین..
باز از غافله ی کرببلا جا ماندم..
کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین..
لک لبیک حسین..
لک لبیک حسین..
لک لبیک حسین..
..
پیامبر ص هنوز به شهادت نرسیدن..
و آن دو نفر خسته از انتظار..
.
.
....
* جهت اطلاع از نحوه ی شهادت پیامبر اسلام
توسط عایشه و حفصه کلیک کن.
دلیل سرگردونی هات رو تو وقتای تنهاییت فهمیدی؟
همون وقتی که همه تنهات میذارن
همه ی دوستات..
پدر و مادر و همسر و فرزندات..
همه ی دل مشغولی هات..
وقتی اینا ازت جدا بشن
سرگردون میشی..
غصه دار میشی..
تنها میشی..
گریه میکنی..
به سر عالم و آدم غر میزنی و حرفای ناجور میزنی..
دلیلشو فهمیدی؟
دلیلش اینه که تو تمام هویتت شده همین دل مشغولی هات..
هیچ رابطه ی خاص و اختصاصی با خدا نداری
که وقتی اینا ازت جداشدن اون رابطه برات بمونه
عبد..
عبد خدا نیستی.. تسلیم محض خدا نیستی..
خاک بندگی نخوردی..
اگه عبد نباشی یعنی هنوز تو جاده ی اصلی زندگی قرار نگرفتی
و سرگرم فرعیات شدی.
و باید به داد خودت برسی..
تو آفریده نشدی که درس بخونی
عاشق بشی! ازدواج کنی!کار کنی
بچه دار بشی و از دنیا بری..(حتی اگه قربه الی الله باشه
که البته باید باشه ها ولی هدف آفرینشت این نبوده)
و این وسط مسطا هم یه سری درد و غصه تحمل کنی
البته با کلی غر زدن سر خدا و دیگران!
هدف آفرینش این نبوده..
راهتو گم نکن.
هدفتو گم نکن...
اول خودتو پیدا کن و برو تو جاده ی اصلی
بعد این فرعیات رو هم براساس همون نقش اصلیت بپذیر
و مدیریتش کن.
واضح بود؟
اگه نبود بگید بیشتر توضیح بدم.
شیطان قسم خورده لاغوینهم اجمعین...(همه ی انسانها رو اغوا میکنم مگر..
(برید ادامه ی آیه رو بخونید))
اغوا میدونی یعنی چی؟
یعنی هم آدرسو بهت اشتباهی میده
هم کاری میکنه هدفتو گم کنی هم میبرتش زیر سوال..
در کنار این حرف آیه ۱۶ سوره حشر رو بخونید..
کـمـثـل الشـیـطـان اذ قـال للانـسـان اکـفر فلماکفر
قال انى برى ء منک انى اخاف اللّه رب العلمین ..
شیطان به انسان میگه کافر شو
وقتی که انسان به حرفش گوش میده برمیگرده میگه من از تو بیزارم!!
من خودم از پروردگار جهانیان میترسم...!
گرفتی قضیه رو؟
الحمدلله رب العالمین...
خدای من ..
شکرت..
به خاطر همه چی..
زبونم قاصره برای شکرت..
لال..
به خاطر همه ی تنهایی هام شکر..
به خاطر تمام مشکلاتم شکر..
شکرت که کازه کوزه هامو به هم میریختی تا یادت بیوفتم..
شکر به خاطر تنهایی هام..
شکر..
(تو گوشم زمزمه میکرد حرفاشو..
شکر کردناشو..
همون کسی که...)
بماند.
ی سوال:
اگه تمام نسبت ها و نقش هایی که تو زندگیت داری ازت بگیرن
چی ازت میمونه؟
اگه همسر نباشی
فرزند نباشی
مادر نباشی
پدر نباشی
کارمند یا محصل نباشی
چی ازت میمونه؟
تو کی هستی؟
واقعا کی هستی...؟
فکر کن بعد جواب بده .