یا مقلب القلوب..
دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۰۰ ب.ظ
خدایا
دوباره
من ماندم وخودت..
تنها..
بیا این گردنم برای تو..
بزن..
اما بعدش اجازه بده برایت سجده کنم..
راستی ..
آن روز که آن تاکسی با این که مقصدم را چند بار تکرار کرده بودم
و عجله هم داشتم ولی مرا به مقصد نرساند و از مسیر دیگری رفت
اولش باخودم گفتم اگر حقیقتا حرف من را نشنیده و اشتباها از این مسیر آمده
میبخشمش
اما اگر به قصد این کار را کرده نه..
ولی بعدش یاد خودم وخودت افتادم..
که من به عمد چه گناه ها که نکردم..
و از تو انتظار ببخشش داشتم..
و تو میبخشیدی...
این شد که آن راننده ی تاکسی را بخشیدم..
خدایا میشوند آن یک بار مرا هزاران هزار بار حساب کنی و به خاطرش مرا ببخشی...؟
من دوباره آمدم..
هنوز بی حساب میبخشی...؟
۹۱/۱۰/۲۵
از اینکه تونستیم از کار طرف مقابلمون بگذریم...یه وقتایی حتی یه جوری نگاش میگنیم که بفهمه در حقش چه کردیم....
اما خدا بی هیچ منتی میبخشد و همچنان در کنارمان باقی می ماند بی آنکه چیزی بگوید که ما خجالت بکشیم...