امان از دفترچه خاطرات.... ولی من پاره کردن یه قسمتهاییشو خیلی دوست دارم... به مرور زمان همه شو میریزم دور تاحالا یه قسمتهاییش رفته باقیش هم با اینکه عذاب آورن اما دلم نمیاد الان سر به نیست کنمشون... به مرور زمان....
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی.... بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی..... بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی... بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی..... بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوزهم دوسش داری.... ... بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی.... بزن به سلامتی دوست و ادمهایی که از پشت خنجر زدن... هنوز مست نشدم نگاه می کنم به انتهای شیشه و اخرین پیکم ولی هنوز حرف دارم
درود دوست گلم خرسند میشم سری ب من زده ومن را ازدیدگاهت درمورد
زیباست بخاطر توزیستن وبرای توماندن وبه پای تو سوختن و چه تلخ وغم انگیزاست دوراز تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم سلام دوست داشتی به منم سربزن ولینکم کن وخبرم کن
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.