یا منتقم انتقم..
يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۲۱ ب.ظ
حدود ساعت ۴ نیمه شب بود
تازه رسیده بودم حرم
روبروی قبرستان بقیع..
تعداد افرادی که اونجا بودند انگشت شمار بود
یکی داشت آروم روضه میخوند
و چند نفر هم آروم اشک میریختن
انقدر آروم تا کسی صداشونو نشنوه
تا کسی از اونجا بلندشون نکنه
انقدر آروم که اگه کسی نزدیک نمیومد نمیفهمید چه خبره
که از همین آروم بودن یک عالمه غم تو دلت مینشست
میدونم که منظورمو میفهمی
۱۴۰۰ سال گذشته بود..
اما بچه های علی هنوز باید آروم اشک میریختن..
از غربت اونجا هیچی نمیگم..
از تاریکی اونجا هیچی نمیگم..
از در بسته ی اونجا هیچی نمیگم..
از روضه ی اون آقا هیچی نمیگم..
فقط میگم داشت روضه ی مادرمونو میخوند..
.
.
یا منتقم انتقم به حق حضرت زینب..
۹۱/۰۱/۱۳
این عادتم بد مرضیه!