یا مبدل السیئات الی الحسنات..

من وسط جاده نشسته ام
همان جاده ای که مرا درونش قرار دادی
از آن دورها صدایم زدی و گفتی بیا
من هم آمدم
اما خدایا
خار و خاشاک جاده اذیتم میکند
بعضی از سنگ های جاده بزرگ هستند
عبور ازشان خسته ام میکند
سنگ های ریز هم دارد
که پایم بهشان گیر میکند..
خدایا..
پاهایم زخمی شده است
ببین..
توان راه رفتن ندارم دیگر..
بارهایم روی دوشم سنگینی میکند..
اینها را ازم بگیر..
اینها توانم را برای راه رفتن ازم گرفته اند..
شانه های زخمی شده است از بس به دوششان کشیدم..
بوی بدی هم میدهند..
راستش همان خار و خاشاک وسط راه بود
که جمعشان کردم
فکر کردم گنجی چیزی است..
شاید به دردم بخورد
اما نخورد..
به هیچ دردم نخورد
فکر کنم میانش جک و جانور بود
حالا مرده اند و بوی گندشان اذیتم میکند..
شانه هایم خسته اند..
اینها را از من بگیر..
و به جایشان آذوقه بده..
یا مبدل السیئات الی الحسنات...
ای
تبدیل کننده ی
گناهان و بدی ها
به
ثواب و زیبایی ها..
رهایی از یک عمر خودشیرینی در جوار شیطان