گنج
محو تماشایش شده بودیم..
کسی که کنارم بود گفت انگار
دنبال گنج میگردد..
راست میگفت..
بهترین تمثیلی که میشد برایش زد ،همین بود..
مشتاقانه و ریز بینانه و دقیق
دنبال آشغال های صحن آزادی بود..
دقیقا رو به حرم نشسته بودیم
که سر و کله اش پیدا شد
آشغالهای بزرگ که هیچ!
به دقت هر چه تمام تر ریز ترین آشغال ها را هم جمع میکرد
اگر چیزی پیدا نمیکرد
میرفت سراغ زیر فرش ها!
بلکه آنجا مراد دلش را پیدا کند..
کیسه اش پر شده بود از گنج های حرم!
ولی او هر لحظه حریص تر میشد..
نگاه مهربانانه ی امام رئوف گوارای وجودش..
همون ذره ی بی مقدار وقتی در حرم قدسی رضوی قرار میگیره از آشغال به گنج تبدیل میشه پس خوشا به حال دل تو که حرم خداست و در حریم رضا طلوع خورشید رو از لاهوتی ترین مکان ناسوت نظاره گره
التماس دعا