هوای عاشقی..
گفت میروم مشهد برای لیله الرغائب
کاری ؟ حرفی ؟ چیزی نداری؟
آن یکی گفت من میروم حضرت عبدالعظیم
یکی هم چند وقته پیش رفت تا
کنار خانه ی خداباشد
دیگری کنار پیامبر(ص)..
یکی هم از آن وسط گفت من بین الحرمین دعا گوی همه هستم..
خدای من..
اینجا ..
روی زمین چه خبر است؟
چرا همه در تکاپو هستند؟
امشب قرار است چه خبر شود ؟
یکی از دوستان میگفت از بخت بدم مهمانی دعوتم کردند امشب..
لیله الرغائبم خراب میشود!
لیله الرغائب؟
گفتم مگر قرار است چه اتفاق خاصی بیافتد؟
چرا هیچ کس زبان باز نمیکند یک کلام حرف بزند؟
چرا همه یک جور دیگری شده اند؟
گفت خدا دنبال بهانه میگردد برای اینکه تو را پیش خودش ببرد
مگر نمیدانی؟
امشب دعوتنامه برای همه فرستاده اند!
تو هم دعوتی..
چرا گنگی؟ چرا آماده نمیشوی دختر؟
بلند شو..
گفتم دعوتنامه برای چه کاری؟
چیزی پخش میکنند؟
گفت هرچه که بخواهی ..
امشب خدا دلش برایت بدجور تنگ شده..
دیگر هیچ نپرسیدم..
زیر لب تکرار میکردم
هرچه که بخواهم..!
مگر میشود؟
صدایم را شنید و گفت میشود رفیق..
میشود..
مبادا ظرفت را برعکس بگذاری!
کاسه ی کوچک هم با خودت نیاری ها!
بعدا پشیمان میشوی!
از ما گفتن بود..
خودم را جمع و جور کردم و بااعتماد به نفس گفتم حتما!
ممنونم از راهنمایی هایت
و رفتم..
رفتم..
اما یادم رفت به او بگویم
تازگی ها خواندم که بزرگ مرد زمانه مان
کسی که میگفتند از خیلی چیزها خبر دارد
میفرمود
هرکسی که به حضور حضرت صاحب نائل میشود
چه در خواب و چه در بیداری آقا بهشان میفرمودند
که برای ما دعا کنید..
میگویند اسم آن بزرگوار آقای بهجت بود.
خداوند روحشان را همنشین خوبانش کند..
یکی از دوستان میگفت از وقتی این سخن را خوانده
وقتی میخواهد اول برای خودش دعا کند
نمیتواند!
میگفت خجالت میکشم!
میگفت اصلا من تمام مشکلاتم به خاطر نبودن آقایم است..
وقتی او بیاید دیگر مشکلی نمی ماند که من برایش دعا کنم..
من فقط آقایم را میخواهم..
انگار با حرفهایش میخواست من را شرمنده کند..
فکر کنم فهمیدم منظور آن طرف را که میگفت
ظرف بزرگ بیاور..
همان که صبح چشمش جاودان است
نخواهد از نفس افتاد این عشق
که از"هادی"به قلب عاشقان است
به کوری دوچشم آن حقیری
که ازفرط حقارت بد دهان است
به هر دیوار این دنیا نوشتم
"نقی"زیباترین نام جهان است
عرض تسلیت به مناسبت شهادت بزرگ امام شیعیان امام علی النقی علیه السلام/التماس دعای خیر