عنوان ندارد..
يكشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۲۳ ب.ظ
خدایا صبای من تو دلش غمه..
دستشو بگیر..
.
.
خدایا قرار بود چی بشیم
چی شدیم....
کمک کن کم نیاریم..
.
.
یکی یکی داریم جون میدیم پای امتحانای ریزو درشتت....
هر شب یک فصل...
هر شب یه جا رو مرور میکنیم...
یه سفره پهن کرده بودم واسه خودم...
اینجا درس...
اونجا زندگی...
فلان جا کار...
قربون دستت که همشو ریختی به هم....
حالام داریم یکی یکی با هم چیزای جدید میچینیم...
تازه میفهمم تو سفره من...
جای تو از همه خالی تر بود...
.
.
این الهی نامه رو مهمان خدا نوشته بود
وگرنه ما رو چه به الهی نامه و این چیزا...
ما هنوز تو روزمرگی هامون گیریم..
۹۰/۱۲/۰۷
جز الهی نامه های اون
حرف خودت رو دوس داشتم رفیق