راه دومی نیست..
نبسته ام به کس دل..
نبسته کس به من دل..
چو تخته پاره بر موج
رها
رها
رها
من
زمن هرآنکه او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هرآنکه نزدیک
از او
جدا
جدا
من
نه چشم دل بسویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ستاره ها نهفته اند
در آسمان ابری
دلم
گرفته
ای
دوست
هوای گریه با من...
باید تنها رفت..
راه دومی نیست..
او نخواست که راه دومی باشد
من هم نمیخواهم که باشد.. و خوشحالم از این نخواستن...
دلخوشم به آرزوهایم ..
به روزهای زیبایی که قرار است بیاید ..
وقتی کمی آرام میشوم
دلم برای لحظات سخت و ناآرامم تنگ میشود...!
با تمام سختی اش
با تمام اضطرار هایش
با اینکه با تمام وجود از خم شدن کمرم زیر بارش هراس دارم
اما..
دوست میدارمش!
همیشه امید دارم دفعه ی بعد عکس العمل بهتری داشته باشم!
این هم یکی از آرزوهایی است که آرزوی نزدیک بودنش را هم دارم..!
حس میکنم وقتی امتحان نباشد
رشد هم نیست..
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..
الحمدلله علی کل حال.....