آواره
اما فاصله ی دلم با شما فرسنگهاست..
کاش دلم نزدیکتان بود
تا هروقت تنگ میشد
میفرستادمش خدمتتان ..
همیشه گفتم
همیشه میگویم
همیشه خواهم گفت
که حرم شما معجزه میکند..
وقتی که بیرون می آیی
انگار وزنه ی صد کیلویی
از روی دلت برداشته میشود..
دوری از شما چه بلاها که بر سرم نیاورد..
کاش دلم نزدیکتان بود
دلم هوای سلام کرده
دلم
دلم
دلم
هرچه میکشم از همین سه حرف است
دائما فرار میکند
میرود پی دلخوشیهایش..
عاصی ام کرده..
آواره ام کرده..
هرچقدر که از شما دور میشود
آواره ترم میکند..
سر از ناکجا آباد در می آورم..
گوشش را باید بپیچم..
شوخی که نیست
گم شود چه خاکی بر سرم بریزم..؟
یکهو میبینی سوت پایان را میزنند
و دستور میدهند
هرکس هرکجا هست بایستاد!
اگر در مسیر نباشد من چه کنم؟
اگر هنوز اول خط باشد من چه کنم؟
اگر..
اگر..
هزار اما و اگر وجود دارد..
بیا دلم..
بیا و برو خدمت خانم..
برو و امشب سلامی عرض کن..
کمی سر به زیر شو و مرا از این دوری راه نجات بده..
بیا و انقدر بازیگوشی نکن..
سلام بده..
پر رو نباش و انتظار جواب نداشته باش..
تو کارت را انجام بده..
انقدر غر نزن..
با هزار زحمت آوردمت
دور ایستاده ای و سلام میدهی
انتظار داری که جواب هم بشنوی...؟
جربزه داشته باش و کمی نزدیکتر برو..
هرقت فاصله ات را کم کردی
آنوقت جواب هم میشنوی..
تو وظیفه ات را انجام بده..
آنها خانواده ی مهربانی اند
میدانند که چه کار کنند
تو کاری به این کارها نداشته باش....
بگو دلم..
بگو....
با من تکرار کن
السلام علیک یا بنت موسی ابن جعفر..
السلام علیک یا اخت ولی الله..
السلام علیک ..
خانم جان این دلم خدمت شما
تازه وارد است..
هوایش را داشته باشید..
جز خانه ی شما جایی ندارد..
راستی عیدت مبالک