آرزوی دور یا نزدیک.. نمیدونم..
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ب.ظ
خانم جان..
خیلی ها میگن خدارو شکر که کربلا نبودیم
اگه بودیم معلوم نبود تو کدوم سپاه بودیم و از این حرفا
منم کاملا قبول دارم
ولی
یه چیزی ته دلم همش میگه
کاش بودم..
یه آرزویی
و یه حسرتی
ته دلم هست
که گاهی زیر لب زمزمه میکنه
یا لیتنا کنا معک...
اونوقت شما منت میذاشتید سرم
و اجازه میدادید
حداقل زانو بزنم
و یه کمی خاک از گوشه ی چادرتون پاک کنم
بعدشم خاکشو سرمه ی چشمام کنم و گوشه ی چادرتونو غرق بوسه کنم..
.
.
.
آخ
خانم
زینب...
سلام الله علیک..
۹۲/۱۰/۰۲