شخصی را تصور کنید که از یک چیز خیلی وحشتناکی ترسیده
و میخواهد فرار کند..
یک نفر که بسیااار مورد اعتماد است هم او را از این خطر آگاه میکند و به او دستور میدهد فررااار کن.....
احوال آن شخص را تصور کنید که چگونه است
به اطرافش هیییچ توجهی ندارد...
به ظاهرش..
پابرهنه..
اگر کسی جلویش را بگیرد کنارش میزند..
هوا ابری باشد یا بارانی یا آفتابی
خوابش بیاید یا نیاید
گرسنه باشد یا سیر
فقط میدود...
فقط..
به امید اینکه به جای امنی برسد..
.
.
.
دنیا و متعلقات آن و هرآنچه غیر از تو آنقدررر وحشتناک است و آغوش تو آنقدر امن است که
با حالت آمرانه فرمان میدهی
ففروا
الی
الله..
و
ببینید که حال من در برابر این فرمان باید چگونه باشد
و چگونه هست.......
.
.
.
رحمی..