خورشید عالم تاب..
پرتو هایش را از پشت گنبد میبینی...؟
آمده بود کارش را با تعظیم بر گنبدی که نورش را وامدار اوست تمام کند..
آمده بود برای عرض ارادت..
اصلا این حرف ها چیست...؟
راستش را بخواهی..
من دیدم که خورشید هم خاضعانه به امام رئوف پناه آورده بود..
یک لحظه مرا جدا ز درگاه مکن
دل را تو گرفتار غم و آه مکن
از پنجره ی ضریح خود دست مرا
سوگند به فاطمه که کوتاه مکن
آی کسایی که راهتون میدن شما رو به خدا واسه دل درمونده ها هم دعا کنید که روزیشون بشه...